پول الکترونیکی
امروزه این مسئله پذیرفته شدهاست که بانکداری الکترونیکی میتواند به دو جریان مجزا تقسیم شود : یکی عبارت است از محصولات پول الکترونیکی، به ویژه در شکل محصولاتی که ارزش را ذخیره میکنند و دیگری عبارت است از تحویل یا دسترسی الکترونیکی به محصولات. اینها محصولاتی هستند که به مصرف کننده این امکان را میدهند تا از وسایل ارتباطی الکترونیکی استفاده کرده و به این ترتیب به خدمات پرداخت قراردادی دسترسی داشته باشند.

به عنوان مثال: استفاده از یک کامپیوتر شخصی و یا شبکهٔ کامپیوتری (نظیر اینترنت) برای پرداخت کارت الکترونیکی یا ارسال دستوری برای انتقال وجوه بین حسابهای بانکی. از آنجاییکه پول الکترونیکی همچنان در مراحل اولیهٔ پیشرفت است، هنوز تعریف واحدی از پول الکترونیکی وجود ندارد و اشخاص مختلفی پول الکترونیکی را به روشهای متفاوتی تعریف کرده و توضیح دادهاند.
جامعهٔ اروپا در پیش نویس دستورالعمل خود، پول الکترونیکی را بدینگونه توصیف نموده است:
بر روی قطعهای الکترونیکی همانند تراشهٔ کارت و یا حافظهکامپیوتر به صورت الکترونیکی ذخیره شده .
به عنوان یک وسیلهٔ پرداخت برای تعهدات اشخاصی غیر از مؤسسهٔ صادر کننده، پذیرفته شدهاست.
بدین منظور ایجاد شدهاست که به عنوان جانشین الکترونیکی برای سکه و اسکناس در دسترس و اختیار استفاده کنندگان قرار گیرد.
به منظور انتقال الکترونیکی وجوه و پرداختهای با مقدار محدود ایجاد شدهاست.
مشاور امور مصرف کنندگان آمریکا، پول الکترونیکی را به این عنوان توصیف نمودهاست : پولی است که به صورت الکترونیکی حرکت کرده و به گردش درمی آید و میتواند به صورت کارت هوشمند و یا کارتهایی که در آنها ارزش ذخیره شده، یا کیف پول الکترونیکی ارایه شود. همچنین میتواند در پایانهٔ فروش استفاده شده و یا بدون دخالت هیچ شخص دیگری و مستقیماً به صورت شخص به شخص مورد استفاده قرار گیرد و نیز میتواند از طریق خطوط تلفن به سوی بانکها و یا دیگر ارائه دهندگان خدمات یا صادرکنندگان (پول الکترونیکی) به حرکت درآمده و یا خرج شود.
ویژگیهای پول الکترونیکی
ارزش بر روی قطعه و یا وسیلهٔ الکترونیکی و به صورت الکترونیکی ذخیره میشود. محصولات گوناگون از لحاظ اجرای تکنیکی متفاوت هستند. در پول الکترونیکی مبتنی بر کارت، یک قطعهٔ سختافزاری کامپیوتری که مخصوص بدان و قابل حمل بوده و نوعاً یک ریزپردازندهاست، در یک کارت پلاستیکی جای داده شده در حالیکه در پول الکترونیکی مبتنی بر نرمافزار، از یک نرمافزار تخصصی و مخصوص که بر روی کامپیوتر شخصی نصب شده، استفاده میشود.
ارزش موجود در پول الکترونیکی به چند طریق و به صورت الکترونیکی منتقل میشود. برخی از انواع پول الکترونیکی امکان انتقال موازنههای الکترونیکی را مستقیماً از یک مصرف کننده به دیگری و بدون دخالت شخص ثالث (همانند صادر کنندهٔ پول الکترونیکی) فراهم میآورند و آنچه که بیشتر متداول و مرسوم است آن است که تنها پرداختهای مجاز و ممکن، پرداخت از مصرف کننده به تاجر و همچنین امکان باز خرید ارزش پول الکترونیکی برای تجار است.
قابلیت انتقال، محدود به معاملاتی است که سابقهٔ آنها ثبت و ضبط شده باشد. در اکثر روشها و رویههای محصول، برخی از جزییات معاملات بین تاجر و مصرف کننده در یک پایگاه دادهٔ مرکزی ثبت و ضبط میشود که قابل نمایش دادن و ارایه هستند. در مواردی که معاملات به طور مستقیم بین مصرف کنندگان امکانپذیر باشد، این اطلاعات بر روی دستگاه شخصی مصرف کننده ضبط میشود و تنها هنگامی میتواند از طریق دستگاه مرکزی نمایش داده شده و ارایه شود که مصرف کننده از طریق اپراتور (عامل طرح) پول الکترونیکی قرارداد بسته باشد.
تعداد شرکا و طرفینی که به نحو کار کردی و مؤثر در معاملات پول الکترونیکی دخیل و درگیر هستند، بسیار بیشتر از معاملات قراردادی است. عموماً در معاملهٔ پول الکترونیکی، چهار دسته از افراد دخیل هستند: صادر کنندهٔ ارزش پول الکترونیکی، اپراتور شبکه، فروشندهٔ سختافزارها و نرمافزارهای خاص و ویژه، نقل و انتقال دهنده و تسویه کنندهٔ معاملات پول الکترونیکی. صادر کنندهٔ پول الکترونیکی مهمترین شخص در این میان است در حالیکه اپراتور شبکه و فروشنده، ارایه کنندگان خدمات فنی هستند و نهادهای انتقال دهنده و تسویه کنندهٔ پول الکترونیکی، بانکها و یا شرکتهایی با ماهیت بانک هستند که خدماتی را ارایه میدهند که مشابه با خدماتی است که برای دیگر ابزارهای پرداخت بدون پول نقد نیز ارایه میشود.
موانع فنی و اشتباهات انسانی میتواند اجرای معاملات را مشکل و یا غیر ممکن سازد درحالیکه در معاملات مبتنی بر کاغذ چنین مشکلی با این حجم وجود ندارد.
مزايا
انتقال پول الكترونيك، نگهداري و جا به جايي آن بسيار راحت تر از پول كاغذي (پول سنتي) است، به سبب اين موضوع خريد و فروش الكترونيكي، تجارت الکترونیک و سرمايه گذاري الكترونيكي از شكل قديمي خود راحت تر و سريع تر است. اين مفاهيم موجب مي شود تا استفاده از آن ها به كسب و كار شركت ها و بنگاه هاي اقتصادي رونق دهد، حتي در سطح كلان باعث رونق اقتصاد كشورها وتجارت جهاني شود.
انواع پول الکترونیکی
پول الکترونیکی را به شیوههای مختلف تقسیمبندی مینمایند، در یکی از تقسیمبندیها پول الکترونیکی را به دو دسته تقسیم مینمایند:
پول الکترونیکی شناسایی شده
این نوع پول الکترونیکی حاوی اطلاعاتی دربارة هویت مالک آن میباشد که تا حدودی مانند کارتهای اعتباری است. این پولها دارای قابلیت ردگیری میباشند و هویت دارنده آن قابل شناسایی است. قابلیت استفاده این پول در دو روش پیوسته و ناپیوسته امکانپذیر است.
پول الکترونیکی غیرقابل شناسایی (بینام و نشان)
این نوع پول دیجیتالی خصوصیت مخفی بودن هویت فرد دارندهاش، را در بردارد، و از این لحاظ درست مانند پول کاغذی سنتی عمل میکند. هنگامی که پول دیجیتالی از حسابی برداشت شد بدون باقی گذاشتن هیچ اثری میتوان آن را خرج نمود و با توجه به این نکته که هنگام ایجاد کردن پول دیجیتالی از امضاهای نامشخص استفاده میشود امکان پیگیری آن برای هیچ بانکی وجود ندارد. هر کدام از پولهای الکترونیکی فوقالذکر به دو دسته پول الکترونیکی پیوسته و پول الکترونیکی ناپیوسته تقسیم میشود.
فروش رابطهای
فروش رابطهای (به انگلیسی: Affiliate marketing) یک روش بازاریابیست که در آن کسب و کار به یک یا چند نفر که از طریق این برنامه، بازدید کننده یا مشتریانی را به کسب و کار ارجاء دادهاند، پاداش میدهد. برای مثال سایتها برای ارجاء بازدیدکنندگان جدید یا خریداران جدید هدیه یا مبلغی را به شخصی که معرفی را انجام داده پرداخت میکنند. این صنعت چهار بازیگر اصلی دارد: کالا، شبکه،ناشر و مشتری.
فروش رابطهای نوعی از بازاریابیست که محصولات و خدمات دیگران را در قبال دریافت کمیسیون برای فروش یا ارئه خدمات در سایت، وبلاگ یا از طریق لینک های که در اختیار شما قرار داده می شود بصورت آنلاین به کاربران دیگر معرفی کنید.
بطور خلاصه می توان گفت فروش رابطهای یعنی بازاریابی و معرفی کالا یا خدمات دیگران به منظور فروش کالا یا خدمات آنها و استفاده مشترک از سود به دست آمده بر اساس توافق انجام شده.
تجارت همراه
تجارت همراه یا تجارت بر بستر شبکههای موبایل (به انگلیسی: mCommerce، M-Commerce) توانایی انجام تجارت با استفاده از دستگاه همراه، مانند تلفن همراه، دستیار دیجیتال شخصی، گوشیهای هوشمند، و یا دیگر تجهیزات همراه در حال ظهور مانند دستگاههای همراه داشبورد (مانند سامانه موقعیتیاب جهانی) است.
کسب و کار الکترونیک
کسب و کار الکترونیک عبارتست از کاربردی کردن کلیه سیستمهای اطلاعاتی برای تقویت و کنترل فرآیندهای کسب و کار. امروزه این فرآیندها با استفاده از تکنولوژیهای مبتنی بر وب توسعه مییابند .
کسب و کار الکترونیکی در یک تعریف ساده واژهای به معنی انجام کسب و کار با استفاده از ارتباطات راه دور و ابزارهای مرتبط است . تجارت الکترونیک از این دست دارای مفهومی کوچکتر و محدودتر نسبت به کسب و کار الکترونیکی است . در تجارت الکترونیک حتماً باید بین دو طرف پول رد و بدل شود ( تا به مفهوم تجارت برسیم ) ولی در کسب و کار الکترونیک لازم نیست پولی مبادله گردد . به عنوان مثال دادگاهی که در آن محاکمه از طریق فضای اینترنتی انجام میگردد کسب و کار الکترونیک محسوب میشود .
برخی نیز کسب و کار الکترونیک را ترکیبی از تجارت الکترونیک، هوشمندی شرکتها، مدیریت ارتباط با مشتری، مدیریت زنجیرهٔ تامین و برنامه ریزی منابع شرکت میدانند که به صورت زیر بیان میشود :
كسب و كار الكترونيك
كسب و كار الكترونيك تعاريف متعددي دارد كه در زير به برخي از آنها اشاره مي شود: - كسب و كار الكترونيك وسيله اي كه مسير رسيدن بنگاهها به بازار را هموار مي سازد. مسيري كه مشتريان در آنجا اقدام به خريد كالا و خدمات مي كنند؛ - كسب و كار الكترونيك وسيله اي است كه به استفاده كنندگان آن امكان رسيدن به مشتريان موثر و كارآمد را فراهم مي سازد؛ - كسب و كار الكترونيك توانايي هدايت تجارت از طريق شبكه هاي الكترونيك نظير اينترنت و شبكه جهاني است.
تجارت الكترونيك
براساس تعريف دفتر توسعه جامعه اروپا(OECD) به طور كلي تجارت الكترونيك، معاملات را در ارتباط با فعاليتهاي تجاري افراد و سازمانها شكل مي دهد. اين فعاليتها براساس پردازش و انتقال اطلاعات ديجيتالي (متن، صدا و تصاوير) مبتني هستند. تجارت الكترونيك، به مجموعه فعاليتهايي اطلاق مي گردد كه مستقيماً به وسيله ارتباطات الكترونيكي (شبكه اي) پشتيباني مي شود.
تفاوت كسب و كار الكترونيك و تجارت الكترونيك كسب و كار الكترونيك به مفهوم كلي شامل به كارگيري فناوريهاي جديد براي برقراري ارتباطات زنجيره اي بين سازندگان، فروشندگان، عرضه كنندگان و به طور كلي ارايه دهندگان كالا و خدمات از يك سو و خريدار و مصرف كننده و يا به طور كلي مشتري از سوي ديگر است و نتيجه آن اتخاذ تصميمهاي بهتر، بهينه سازي كالا و خدمات، كاهش هزينه ها و گشودن كانالهاي جديد است. ولي تجارت الكترونيك به هر شكلي از نقل و انتقالات در تجارت اطلاق مي شود كه در آن طرفين، بيشتر از طريق الكترونيكي با يكديگر در تماس هستند تا از طريق نقل و انتقالات فيزيكي. به عبارت ديگر، تجارت الكترونيك زيربخشي از كسب و كار الكترونيك در سازمانها است، زيرا در كسب و كار الكترونيك، شكل الكترونيكي كليه فرايندهاي كسب و كار سازمان از قبيل توليد، تحقيق و توسعه امور اداري، مالي، مديريت نيروي انساني، پشتيباني و تجارت مطرح است. در حالي كه در تجارت الكترونيك تنها فرايند تجارت سازمان به صورت الكترونيك يك جزء بنيادي از كسب و كار الكترونيك به حساب مي آيد. كسب و كار الكترونيك باعث مي شود تا فرايندهاي تجارت، روابط و دادوستد جهاني گردد. محيط تجاري شركت، ممكن است، شامل يك شبكه جهت دسترسي به سازمانهاي عمومي يا شبكه هايي كه با محافظت خاص براي دسترسي افرادي خاص طراحي شده و يا حتي شبكه داخلي باشد كه براي دسترسي افراد و كارمندان داخل شركت طراحي شده است. كسب و كار الكترونيك تنها قراردادن يك صفحه شبكه اي نيست. بلكه محيط مدلهاي تجاري اعم از تجارت با كارمندان، مشتريان، تامين كنندگان و شركا است. (سرمد، 1382، ص3)
انواع كسب و كار الكترونيك
كسب و كار الكترونيك بسته به اينكه طرفهاي معامله سازمانها يا افراد باشند به انواع زير تقسيم مي شوند. در اينجا روابط بر مبناي اهداف تجاري شكل مي گيرد. واحد تجاري با واحد تجاري (BUSINESS TO BUSINESS = B2B) ؛ واحد تجاري با مصرف كننده (BUSINESS TO CONSUMER = B2C) مصرف كننده با مصرف كننده (CONSUMER TO CONSUMER = C2C) واحد تجاري با دولت (BUSINESS TO GOVERNMENT = B2G) دولت با واحد تجاري (GOVERNMENT TO BUSINESS = G2B)
شيوه هاي كسب و كار الكترونيك
به طور كلي سه شيوه معاملات كسب و كار الكترونيكي وجود دارد: OFF LINE = در اين شيوه بنگاهها براي انجام فعاليتهاي تجاري از سيستم پست الكترونيكي استفاده مي كنند.
ON LINE = در اين شيوه،& بنگاهها از طريق «<تعيين كننده متحدالشكل منبع» (UNIFORM RESOURCE LOCATOR = URL) اقدام به معاملات تجاري مي كنند. URL ها آدرسهايي هستند كه ساختار آنها براي همه كامپيوترها يكسان است و به وسيله آن مي توان به منبع مورد نظر دست يافت (اسنل، 1379، ص 77). دروازه شبكه (PORTAL) يك صفحه شبكه است كه در آن لينك هايي براي رفتن به سايت هاي محتوي اخبار مربوط به موضوعهاي مختلف وجود دارد. اين صفحات داراي تعداد زيادي آدرس با موضوعهاي مختلف هستند. (اسنل، 1379، ص 97). خدمات دروازه شبكه اغلب شامل موتورهاي جستجوگر، پست الكترونيكـــــي، چت، نقشه ها، فروش و گزينه هاي ديگري براي مشتريان است. درواقع دروازه هاي شبكه هدفي براي تبليغات و بازاريابي هستند.مزاياي استفاده از كسب و كار الكترونيك: نزديك شدن ارتباطات؛ دستيابي به بازارهاي جديد؛ افزايش ميزان فروش و سود؛ حذف هزينه هايي مانند تهيه كاغذ، چاپ، بروشور و كاتالوگ؛ كاهش هزينه هاي معاملاتي و تداركاتي؛ بهبود مديــريت بر روابط مصرف كننده، عرضه كننده و كاركنان؛ كاهش آلودگي محيط زيست، ترافيك و ازدحام.
معايب كسب و كار الكترونيك مسئله امنيت، امكان ورود به سيستم هاي شما از طريق آدرس پست الكترونيكي، سايت شبكه و دستيابي به اطلاعات مالي و غيره؛ اختلال در برنامه كاري در صورت خرابي سيستم؛ از دست دادن كنترل؛ مشكلات و هزينه هاي به روز بودن با فناوريهايي كه به سرعت پيشرفت مي كنند.
چارچوب تحليلي گسترش و نفوذ هر فناوري بستگي به چند عامل نظير منافع بالقوه فناوري، ظرفيت جذب بنگاهها دارد. منافع بالقوه نه تنها به توليدكنندگان كالاها و خدمات مي رسد كه از فناوري جديد استفاده مي كنند، بلكه مصرف كنندگان آن كالاها و خدمات نيز از آن بهره مند مي شوند. براي مثال، رشد سريع اينترنت باعث مي شود هم عرضه كنندگان و هم مصرف كنندگان از مطلوبيت بيشتري برخوردار گردند.
پذيرش فناوري كسب و كار الكترونيك تابعي از چندين عامل است. اين عوامل در اكثر مواقع اثر تقويت كننده دو جانبه اي (متقابلي) بر يكديگر دارند ملاحظات بين المللي كه شامل صادرات، واردات فنــــاوري و... است در تعامل با كسب و كار الكترونيك، اثرتقويت كننده بر يكديگر دارند. در اين حالت بنگاه در سطح بين المللي با پذيرش كسب و كار الكترونيك واردات و صادرات خود را برمبناي اصول استاندارد كسب و كـــــار الكترونيك شكل مي دهد. از طرف ديگر قرار گرفتن كالا و خدمات در فضاي تجارت الكترونيكي موجب حذف فاصله بين مبدا و مقصد كالاها و خدمات مي گردد و تغييرات اساسي در بازارهاي هدف به وجود مي آورد. موفقيت در اين فرايند، منوط به مديريت كارا و حرفه اي اسـت. مديريت حرفـه اي با درك و شناخت از فضاي ارتباطات بين المللي، شيوه هاي كسب و كار الكترونيك را متناسب با ملاحظات بيـــن المللي تطبيق مي دهد. از طرف ديگر، مديريت حرفه اي با تجارت مدرن روابط غيرمعمـــول را تصحيح مي كند. حجم عمليات، اثرات دو سويه اي را بر كسب و كار الكترونيك دارد. از آنجايي كه استفاده از كسب و كار الكترونيك باعث دستيابي به انبوهي از مشتريان با سلايق مختلف مي گردد. لذا بنگــاههاي فعال در امر تجارت بين المللي با گسترش ظـــرفيت توليدي و تنوع بخشي به توليدات كالا و خدمات سعي در جذب مشتريان بيشتر است. يكي از شرايط مهم ديگر در كسب و كار الكترونيك وجود شبكه ارتباطي قوي همراه با اطمينان بالاست. دسترسي به پهناي باند بالاتر در اختيار هيچ كدام از بنگاهها نيست. پهناي باند قسمتي از زيرساختهاي نهادينه شده توسط دولت است. هرقدر اين پهنا بالاتر باشد، حجم وسرعت اطلاعاتي كه ردوبدل مي كند بيشتر خواهد بود. از اين رو با درنظر گرفتن نقش مهمي كه اين عامل مي تواند در موقعيت خدمات شبكه با توان بالا داشته باشد، خصوصي سازي و مقررات زدايي خدمات ارتباطي به منظور افزايش كارايي در سيستم مخابرات در كشورهاي در حال توسعه و توسعه يافته مورد تاكيد قرار مي گيرد. متغيرهاي رفتاري نظير ميزان مهارت نيروي انساني بنگاهها، حجم سرمايه گذاري در تحقيق و توسعه و نرخهاي دستمزد، از عوامل مهمي هستند كه در پذيرش كسب و كار الكترونيك توسط بنگاهها موثرند. هرقدر بنگاه تجاري در سطح بين المللي از نيروي انساني متخصص بيشتري برخوردار باشد و منابع بيشتري را به سرمايه گذاري تخصيص دهد، موقعيت بهتــــــري در جذب و پذيرش كسب و كار الكترونيك دارد. همچنين دستمزدهاي بالا هميشه انگيزه عمده اي براي نيروي كار جهت افزايش كارايي و نوآوري به حساب مي آيد. در نتيجه به كارگيري كسب و كار الكترونيك منافع متعددي را به دنبال دارد. علي رغم اينكه بسياري از منافع موجود در شكل يك ذكر گرديد، بسياري از بنگاهها به دليل پايين بودن هزينه مشاركت را قبول مي كنند اينترنت باعث ارزاني دسترسي به اطلاعات و بازارهاي جهاني مي شود. اين عامل موجب مي گردد سرعت عمل در بازارهاي چند منظوره كه براي توليد كالاها و اطلاعات است، بالا برود. به طور بالقوه شكل تازه اي به سازمان دهي زيرساخت مشاغل مــــوجود مي بخشد و با ارزش گذاري مجدد، راه را براي انجام معاملات تجاري باز مي كند و با مهندسي مجدد بازرگاني محدوديتهايي كه به طور سنتي توليدكنندگان را از مشتريان جدا مي ساخت رها مي سازد.از سوي ديگر، فعاليتهاي منفصل و جدا از هم نظير سفارش، پرداخت و خدمات بعد از فروش، ممكن است به يك فرايند واحد ادغام شده و باعث كاهش هزينه هاي اعتباري گردد. نتيجه چنين فرايندي منتهي به افزايش كارايي و رقابت پذيري در بين بنگاههاي صادراتي است. نتيجه گيري
باتوجه به چارچوب تئوريك مطرح شده و بررسي تجربه هند از كسب و كار الكترونيك براي افزايش انگيزه صادراتي پيشنهادات زير براي بنگاههاي تجاري فعال در امور بازرگاني به بنگاههاي بين المللي توصيه مي شود. ورود به سازمان تجارت جهاني و قرار گرفتن در وضعيت رقابتي امري اجتناب ناپذير است. از اين رو استفاده از فناوريهاي نوين تجاري در بنگاههاي صادراتي مورد تاكيد قرار مي گيرد. از آنجا كه موفقيت در كسب و كار الكترونيك نيازمند توجه به عوامل جانبي و تاثيرگذار بر آن است. لذا مديريت حرفه اي و به كارگيري نيروي كار متخصص براي تقويت كسب و كار الكترونيك براي بنگاهها توصيه مي شود.
کسبوکار
کسب و کار (به انگلیسی: Business)، یک سازمان است که برای فراهم کردن کالا، خدمات و یا هر دو به مشتری ایجاد شده است. کسب و کار در اقتصاد سرمایهداری حکمفرماست، بیشتر کسب و کارها که مالک آنها بخش خصوصی است برای این ایجاد شدهاند که سودساز باشند و دارایی صاحبشان را بیشتر کنند. کسب و کارها میتوانند ناسودبر باشند و یا مالک آنها دولت باشد. از کسب و کاری که چندین فرد در دارایی آن شریک باشند با عنوان شرکت یاد برده میشود، هر چند که این واژه تعریف دقیق تری نیز دارد.
الکترونیک
الکترونیک دانش مطالعهٔ عبور جریان الکتریکی از مواد مختلف - مانند نیمهرساناها، مقاومتها، القاگرها و خازنها - و آثار آن است. الکترونیک همچنین به عنوان شاخهای از فیزیک نظری شناخته میشود. طراحی و ساخت مدارهای الکترونیکی برای حل مشکلات عملی، قسمتی از مباحث موجود در مهندسی الکترونیک را تشکیل میدهد.
در برخی موارد مطالعه المانهای جدید نیمهرسانا و فنآوریهای نزدیک به آن، شاخهای از فیزیک در نظر گرفته میشود.
ادوات و مدارهای الکترونیکی
مدارهای الکترونیکی برای ایفا کردن وظایف مختلفی استفاده میشوند. کاربردهای اصلی مدارهای الکترونیکی عبارتند از:
۱) کنترل و پردازش دادهها
۲) تبدیل و توزیع توان الکتریکی
۳) اجرای عملیات خاص
هر ردیف این کاربردها با ایجاد و آشکارسازی میدان الکترومغناطیسی و جریان الکتریکی سرو کار دارند. گرچه از انرژی الکتریکی در سالهای انتهایی قرن ۱۹ برای انتقال پیام به وسیله تلگراف و تلفن استفاده میشد اما بیشتر پیشرفتهای مربوط به علم الکترونیک پس از ساخت رادیو شکل گرفت. در یک نگاه ساده، یک سیستم الکترونیکی را میتوان به سه بخش تقسیم کرد:
ورودی: حسگرهای الکترونیکی و مکانیکی (یا مبدلهای انرژی). این تجهیزات سیگنالها یا اطلاعات را از محیط خارج دریافت کرده و سپس آنها را به جریان، ولتاژ یا سیگنالهای دیجیتال تبدیل میکنند.
پردازشگر سیگنال: این مدارها در واقع وظیفه اداره کردن، تفسیر کردن و تبدیل سیگنالهای ورودی برای استفاده آنها در کاربرد مناسب را بر عهده دارند. معمولاً در این بخش پردازش سیگنالهای مرکب بر عهده پردازشگر سیگنالهای دیجیتال است.
خروجی: فعال کنندهها یا دیگر تجهیزات (مانند مبدلهای انرژی) که سیگنالهای ولتاژ یا جریان را به صورت خروجی مناسب در خواهند آورد (برای مثال با ایفای یک وظیفه فیزیکی مانند چرخاندن یک موتور).
برای مثال یک تلویزیون دارای هر سه بخش بالا است. ورودی تلویزیون سیگنالهای پراکنده شده را دریافت کرده (به وسیله یک آنتن یا کابل) و آنها را به ولتاژ و جریان مناسب برای کار دیگر تجهیزات تبدیل میکند. پردازشگر سیگنال پس از دریافت دادهها از ورودی اطلاعات مورد نیاز مانند میزان روشنایی، رنگ و صدا را از آن استخراج میکند. در نهایت قسمت خروجی این اطلاعات را دویاره به صورت فیزیکی در خواهد آورد این کار به وسیله یک لامپ اشعه کاتدیک و یک بلندگوی آهنربایی انجام خواهد شد.
تاریخچه قطعات الکترونیکی
لوله های خلاء (سوپاپ گرمایونی) یکی از اولین قطعات الکترونیکی بودند. آنها الکترونیک را تا اواسط از دهه 1980 میلادی تحت سلطه داشتند. از آن زمان به بعد ، قطعات حالت جامد بیشتر دنیای الکترونیک را در دست گرفتند.با این حال لوله های خلاء هنوز هم در برخی از دستگاه های تخصصی مانند تقویت کننده های قدرت بالا RF، لامپهای پرتوی کاتدی، تجهیزات صوتی تخصصی، تقویت کننده های گیتار و برخی از دستگاه های مایکروویو استفاده می شوند.
انواع مدارات الکترونیکی
مدارات و قطعات را می توان به دو گروه تقسیم کرد : آنالوگ و دیجیتال. یک دستگاه الکترونیکی ممکن است که از یک نوع و یا ترکیبی از این دو نوع تشکیل شده باشد.
آنالوگ
اغب دستگاههای الکترونیکی آنالوگ ، مانند گیرندههای رادیویی ، از ترکیبی از چند مدار اولیه ساخته شدهاند. مدارهای آنالوگ از رنج متناوبی از ولتاژ بر خلاف مدارهای دیجیتال که از دو سطح ولتاژ استفاده می کنند، بهره می برند.
نام تجاری الکترونیکی
امروزه با ظهور پدیدهٔ دهکدهٔ جهانی، سازمانها میبایست بابکارگیری استراتژیهای نوین، کسب و کار خود از دنیای واقعی به دنیای مجازی انتقال دهند...
مقدمه
امروزه با ظهور پدیدهٔ دهکدهٔ جهانی،سازمانها میبایست بابکارگیری استراتژیهای نوین،کسب و کار خود از دنیای واقعی به دنیای مجازی انتقال دهنداز جمله مارک تجاری خودرا یک مارک تجاری وجه تمایز محصولات و خدمات شرکت از سایر رقباست.امروزه مارکهای تجاری به سمبلهای سرمایهداری بینالمللی تبدیل شدهاند و ارزیابی شرکتها از سوی مشتریان را امکانپذیر میکنند به گونهای که اغلب مشتریان حتی حاضرند برای یک مارک تجاری قدرتمند بهای بیشتری بپردازند چرا که مارکهای تجاری روش جدیدی از زندگی را به نمایش میگذارند و مجموعهای از ایدههای نو را عرضه میکنند. برای اینکه شرکتها از طریق علائم تجاری خود بتوانند به ایجاد و حفظ اعتماد مشتری بپردازند، نیازمند تبلیغات پرهزینه و بازایابی خوب و قدرتمند هستند. تبلیغات نامناسب،افت ناچیز در کیفیت محصولات، میتواند باعث گریز آن مشتری از بازار مصرف آن مارک تجاری شود. شرکتها به کمک علائم تجاری قدرتمند میتوانند خود را ازنظر راهبردی برای آینده تثبیت کرده و با رقبای بالقوهای که بازارهای جهانی را تحت کنترل دارند بهطور مؤثر رقابت کنند. بنابراین میتوان گفت که شرکتها باید برای کسب اعتبار جهانی،ورود به بازارهای جدید،رشد درازمدت،کاهش هزینه وافزایش تولید،اقدام به ایجاد،تثبیت و مدیریت علائم تجاری خود کنند.
قوانین تثبیت نام تجاری
امروزه جریان بازاریابی به حدی پیچیده و گیج کنندهاست که در هر سازمان و شرکتی به صورت جداگانه بخشی برای بازاریابی منظور شده و گروههای فعال و مختلفی در آن به فعالیت میپردازند. هماهنگی و یکپارچه سازی این گروهها خود مستلزم فعالیتی گستردهاست. حال هدف از بازاریابی چیست؟ به اعتقاد ما هدف چیزی جز تثبیت نام تجاری نیست. بازاریابی نام تجاری کالا را در اذهان مصرف کننده تثبیت میکند. پس در دنیای امروز اگر نتوانیم یک نام تجاری قدرتمند ایجاد کرده و آن را در ذهن مصرف کننده تثبیت کنیم بستهبندیهای زیبا و چشمگیر، بهبودکالا و تبلیغات که هزینهٔ سرسامآوری برای ما دربر دارد هیچکدام نمیتوانند ما را به عنوان یک نام تجاری قدرتمند مطرح کنند. در واقع ما با بازاریابی نام تجاری خود را معرفی کرده و به ثبت آن میپردازیم. در بسیاری از شرکتها بررسی دقیق و متوالی نظرات و افکار مشتری در شرایطی که بازار با تراکم شدیدی مواجهاست کمک میکند که بودجهٔ رو به افزایش بازاریابی و گامهای برداشته شده و در حال تداوم برای نوآوری و بهره گیری از تجارب گذشتهٔ شرکت، برای رسیدن به خواستهای مشتری، اثربخشی بیشتری از خود نشان دهد. در حقیقت شرکتها به اهمیت تجربهٔ مشتری پی بردهاند.
نام تجاری چیست؟
"نام تجاری از هویت و خصوصیات منحصربهفردی برخوردار است که مجزا از کمپانی و نام کالاست. نام تجاری چیزی فراتراز نامها، نشانهها، و شعارهاست." هر نام تجاری یک اسم خاص است که این اسم میتواند برگرفته از نام اجتماع، شهر، گروه و یا یک فرد باشد، حتی نام شما نیز میتواند یک نام تجاری باشد. در واقع یک نام تجاری باید به اندازهای در ذهنها نقش ببندد که با شنیدن نام آن کالا یا سرویس، سریعاً برای ما تداعی شود، مانند کاری که کوکاکولا کردهاست. امروزه مدیران شرکتها درک کردهاند که مارک تجاری شرکت آنها تنها یک مفهوم مطلق و خشک و خالی نیست بلکه یک دارایی و ثروت اندیشمند برای شرکت بهشمار میرود. مارک تجاری جهانی عموماً هویت معیارها و جایگاه مشابهی در سراسر جهان دارند، حتی اگر راهبردهای تولید و ارتباطات با تفاوتهای جزئی فرهنگها تطابق داده شود. مارک تجاری جهانی به مصرف کنندگان هویت و جایگاه مشابهی را درسراسر جهان ارائه میکند در حالی که مارک تجاری بینالمللی موقعیت یا هویت مارکهای تجاری خود راجهت متناسب شدن با مخاطبان مختلف تغییر میدهد. مانند مک دونالد که یک مارک تجاری بینالمللی است، چون لیست غذایی آن با توجه به فرهنگ هر کشور تغییر میکند.اما کوکاکولا یک مارک تجاری جهانی است که در همه جا آن مجصول را با همان کیفیت ارائه میدهد.
چرخهٔ حیات مارک تجاری و مدیریت محصول
وقتی محصول جدیدی معرفی میشود، در ابتدا میزان فروش کمی پائین است اما وقتی آگاهی بازار افزایش مییابد، این میزان شروع به بالا رفتن کمک میکند. بعد از این مرحلهٔ مقدماتی(جنینی) فروش بازار به سرعت بالا میرود، چون تقاضا افزایش مییابد و تولیدکنندگان دیگر وارد میشوند، که به آن مرحلهٔ (رشد) میگویند. سپس بازار کامل میشود چون سرعت فروش پایین میآید، رقابت تولیدکنندگان افزایش مییابد (مرحلهٔ تکامل)حال اگر بعد از این مرحله ابتکار و یا ایدهٔ جدیدی برای ارائهٔ محصول وجود نداشته باشد به علت اشباع بازار و کم شدن تقاضا، چرخهٔ حیات مارک تجاری به پایان رسیده و به سرعت پایین میآید (اشباع). مارک تجاری میتواند استراتژی شرکت را شکل دهد و به نوعی کمک کند تا مسوولین شرکت بفهمند چه نوع نوآوری و ابتکار عملی در سایهٔ مارک تجاری شرکت مناسب است و کدام نوآوریها تناسب لازم را ندارند.
مدیریت علائم تجاری
به علت ماهیت پویای بازار جهانی امروز، مدیریت مارک تجاری کار بسیار پیچیدهای شدهاست. در سالهای اخیر نقش و اهمیت مدیریت مارک تجاری تغییرات زیادی به صورت زیر کردهاست:
الف- مدیریت ارتباط با مشتری (CRM): برخلاف گذشته که توجه بر محصولات تولید شده بود نه خواستهٔ مشتری، امروزه توجه مدیران به نیاز بازار و مشتری است نه بر محصول ارائه شده. چون ثابت شدهاست که مشتریان در تعیین موفقیت یا شکست مارک تجاری نقش مؤثری دارند.
ب- مدیریت بازار و گروه: به علت توجه بازار و نه مشتری، مدیریت محصول به سمت مدیریت گروه میرود و برای مدیریت مارک تجاری میتوان از روش صنعت متقاطع استفاده کرد.
ج- مدیریت مارک تجاری بینالمللی: تاکید بر مارک تجاری جهانی به جای علائم محلی بسیار مؤثرتر است و برای نیل به این هدف باید در ابتدا مارکهای تجاری را که به صورت بینالمللی شدهاند گسترش داده و به مارک تجاری جهانی تبدیل کنیم.
برخی از قوانین تثبیت نام تجاری
قانون اول- قانون گسترش
قدرت یک نام تجاری نسبت معکوس با گسترش آن دارد. انسان موجودی طمعکار است و هرچه بهدست آورد باز بیشتر طلب میکند. در دنیای کسب و کار نیز وضع به همین منوال است، به گونهای که شرکتها خطوط ضمیمه اضافه کرده و کالاها و انشعابهای فرعی بیشتری ایجاد میکنند. با این کار شاید در کوتاه مدت منافعی بهدست آورند ولی در بلندمدت تنها نام تجاری خود را کمرنگتر میکنند. زیرا وقتی یک شرکت در ذهن مصرفکننده برای یک کالای خاص یا یک طبقهبندی خاص حک میشود این تثبیت به مرور زمان بیشتر میشود اما زمانی که نام تجاری خود را بر روی انواع مختلفی از کالا میگذارد در واقع این تاثیر بین آنها تقسیم میشود لذا باید دامنه را محدود کنیم و در حیطهٔ کاری خود متمرکز شویم .
قانون دوم- قانون معروفیت
تولد یک نام تجاری از طریق معروفیت و شهرت آن شکل میگیرد.ابتدا باید به این شهرت برسیم تا بتوانیم خود را تثبیت کنیم. یکی از راههای معروف شدن پیشگام بودن است. به این معنی که حتی اگر نمیتوانیم در یک طبقهبندی کلی اول باشیم میتوان در یک زیر طبقه و یک مقوله پیشگام باشیم و صرف تولد یک کالای جدید در یک طبقهبندی خاص به شهرت نمیرسیم مانند : سی ان ان CNN: نخستین شبکهٔ خبری کابلی و مرغ سوخاری کنتاکی (KFC): نخستین فروشگاه زنجیرهای که مرغ را با طبخ جدید(سرخ شده) تحویل میداد.
قانون سوم- قانون تبلیغات
هر نام تجاری پس از تولد، برای ماندگاری نیازمند تبلیغات است. بعد از اینکه نام تجاری خلق شد برای اینکه در گردونهٔ رقابتی محو و کمرنگ نشود باید به تبلیغات بپردازد. تبلیغات ابزار نیرومندی در جهت حفظ و نگهداری یک نام تجاری پس از کسب آن است و نمیتواند یک نام تازه پا و جدید را رهبری کند. در واقع به صرف تبلیغات نمیتوانیم یک نام تجاری جدید را تثبیت کنیم. هزینهٔ سرسامآور تبلیغات شاید نتواند بهای خود را بپردازد اما باعث میشود رقبا مجبور به صرف هزینههای هنگفتی در همین راستا شده و اگر توان مالی آن را ندارند ناچار به تبعیت از ما حرکت میکنند. شرکتها در زمان اوج شهرت و معروفیت خود باید به تبلیغات بپردازند تا همچنان قوی، محکم و پررنگ بمانند مانند کارت اعتباری ویزا یا شرکت معروف و صاحب نام مایکروسافت.
قانون چهارم- قانون واژه
برای تملک ذهن مصرف کننده و به منظور تثبیت نام تجاری باید به کوششی وصف ناپذیر پرداخت. نام تجاری بهتر است کوتاه، ساده و مختصر باشد تا در نقل شفاهی راحتتر بیان شود زیرا تاثیر نقل شفاهی در تثبیت آن بیسار بیشتر از نقل کتبی است. وقتی مایلید یک نام تجاری خلق کنید سعی کنید واژهای را از محصول خود تثبیت کنید که به هیچ شرکت و سازمانی تعلق ندارد.
قانون پنجم- قانون اعتبار
رکن اصلی یک نام تجاری در ادعای اصالت آن است. اگر بتوانیم نام تجاری خود را تثبیت کنیم میتوانیم در آن ادعای اصالت کنیم. شعار کوکاکولا این بود:"این یک نوشابهٔ واقعی است." این ادعا آنقدر با نام تجاری رابطهٔ تنگاتنگی برقرار کرده بود که همه میگفتند:"بله این یک نوشابهٔ اصیل است و بقیه تنها تقلیدی از آن هستند". همان طور که میبینید وقتی نام تجاری به خوبی و قدرتمند تثبیت میشود حتی ادعاهای ما بر اداعای رقبا برتری مییابد.
قاون ششم- قانون کیفیت
کیفیت مهم است اما نام تجاری تنها با کیفیت ساخته نمیشود.آیا صرف ارائهٔ محصول با کیفیت بالا را میتوان نام تجاری را تثبیت کرد؟ پس اگر این طور است ساعت رولکس دقیقتر از بقیهٔ ساعتها زمان را نشان میدهد؟ آیا مرسدس بنز کمتر از کادیلاک با مشکلات فنی روبرو میشود؟ طبق آمار گرفته شده بسیاری از افراد طعم پپسی را ترجیح میدهند اما فروش کوکاکولا بیشتر است. مشاهدات طی سالهای طولانی به این نتیجه منجر شده که ابتدا باید نام تجاری خود را تثبیت کنید و البته محصول را با کیقیت بالا ارائه دهید و هرگز تصور نکنید که کیفیت به تنهایی قادر به خلق نام تجاری شما خواهد بود.
قانون هفتم- قانون نام
در درازمدت مارک تجاری چیزی جز یک نام نیست و همانطور که گفتیم باید دامنهٔ خود را محدود کرده و در کوتاهمدت به تثبیت نام تجاری خود بپردازیم اما در درازمدت تنها چیزی که از کمپانی شما میماند یک نام است. مانند شرکت زیراکس که شاید امروزه تنها دارایی ۵/۱۹ میلیادر دلاری شرکت زیراکس تنها و تنها نام آن است.
قانون هشتم- قانون هم خانوادگی
زمان و مکان مناسبی برای ارائه نام تجاری دوم وجود دارد.در حالی که شرکتی از معروفیت خوبی برخوردار است می توتند با اضافه کردن نام دوم به انتهای نام اصلی موجب گسترش محصول جدید خود گردد. برای مثال نام تجاری کوکاکولا لایت برای محصول جدید مناسب است چرا که هم از خانواده کوکاکولاست و هم نشان دهنده بدون قند بودن محصول است.
قانون نهم- قانون شکل
یک آرم تجاری باید به گونهای طراحی شود که خیرهکننده باشد. در طراحی آرم باید از اشکال ساده استفاده کنیم و شکلهایی که از عناصر متعدد تشکیل شدهاند را به کار نبریم. وقتی آرم تجاری شکلی ساده دارد به راحتی در ذهن تثبیت میشود مانند آرم شرکت نایک که به حدی توانسته به کمک این قانون، نام تجاری خود را در اذهان تثبیت کند که حتی نیاز به نوشتن کلمهٔ NIKE در زیر آرم خود ندارد.
قانون دهم – قانون رنگ
یک نام تجاری باید رنگ متضاد رقیب اصلی خود را انتخاب کند. اگر پیشگام هستید نزدیکترین رنگ به محصول خود را انتخاب کنید. بهتر است از رنگهای اصلی و مشخص به جای رنگهای ترکیبی استفاده شود. اما اگر رقیب شما زودتر این کار را کرده است سعی کنید رنگ متضاد با رقیب را انتخاب کنید. کداک زرد را انتخاب کرد و فوجی سبز را. با این کار میتوانید نام تجاری خود را با رنگی که متعلق به خودتان است تثبیت کنید
تعریف نام تجاری الکترونیکی (E-brand)
در مقایسه با مارکهای تجاری که سالیان سال است بر اساس صنعت brick and mortar ساخته میشوند، روش جدیدی برای ساختن علائم تجاری در شرکتهای click-and-click وجود دارد که صنعت تجارتالکترونیک نام دارد.یک e-brand نشانگر هویت شرکت در وب است که به کمک بازار تجارتالکترونیک طراحی شده است.تجارت الکترونیک امکان خرید آسان را در هر زمان و مکانی تنها با فشردن یک کلیک موس برای مشتریان فراهم میکند. علاوه بر این امکانات مشتریان میتوانند اطلاعات مورد نیاز خود را از طریق جستجو در وبگاههای مختلف بدست آورند. از طرفی به دلیل پیچیدگیهای موجود در "بازار دیجیتال جدید رفتار مصرف کنندگان محتلف و طراحی یک e-brand قدرتمند"، هنوز درک روشنی از E-brand وجود ندارد.
برای اینکه بتوان مخاطبان وبگاهها را به مشتریانی وفادار تبدیل کرد طراحان وبگاهها میبایست یک محیط مجازی تعاملی به وجود آورند که این کار توسط توسعهٔ علائم تجاری ماندگار و جذاب، با به کار بردن قابلیتهای شگفت انگیز محیطهای چند رسانهای اینترنت صورت میگیرد. به منظور طراحی یک e-brand موفق، شرکتها باید روی خصوصیات یک e-brand نظیر برقراری ارتباطات صمیمانه با مشتریان، سرگرمی ها، ماندگاری و ... تمرکز یابند.
طراحی E-brand
امروزه با استفاده از امکاناتی که اینترنت در اختیار بشر قرار میدهد میتوان ازاستراتژیهای مناسبی به منظور افزایش ارزش و کارایی طراحی یک e-brand استفاده کرد. در این راستا میتوان یک محیط مجازی مطابق با نیازهای مشتریان ایجاد کرد به نحوی که e-brandهای به کار رفته در این دنیای مجازی میتوانند محیط رقابتی مناسبتری را نسبت به مارک تجاری شرکتهای سنتی که در دنیای واقعی گسترش مییابند فراهم کنند. در عصر فعلی بازار رقابتی به سمت جلب رضایت مشتری و بهینهکردن زنجیرهٔ تاًمین پیش میرود. برای نیل به این هدف در اینترنت، e-brandهای مختلفی توسعه یافتهاند و بسیاری از شرکتهایی که برای داد و ستد از روشهای سنتی استفاده میکردند، مارکهای تجاری خود را از دنیای واقعی به دنیای اینترنت انتقال دادهاند.
نتیجه گیری
بعد از خلق هر نام تجاری، شرکت باید حداکثر تلاش خود را در زمینهٔ تثبیت آن نام در ذهن مصرفکننده انجام دهد. البته برای باقی ماندن در گردونهٔ رقابتی، پس از تولد یک نام تجاری باید به تبلیفات و تداوم در کیفیت محصول پرداخت که برای نیل به این هدف میتوان از راهکارها و تجربیات شرکتهای صاحبنام و موفق استفاده کرد. امروزه شرکتها برای انتقال نامهای تجاری خود از دنیای offline به دنیای online از استراتژیها و متدولوژیهای مناسب برای طراحی E-brand خود استفاده میکنند. امید است با تحقیقات بیشتر و ارائهٔ راهکارهای شایستهتر، شرکتهای آسیایی نیز بتوانند از عهدهٔ رقابتهای در حال افزایش در مقابل علائم تجاری بینالمللی برآیند و به بازارهای جهانی نفوذ کنند.
فناوری
فناوری یا تکنولوژی (به فرانسوی: technologie) شگردها وبه کاربردن ابزارها، دستگاهها، مادهها و فرایندهایی گره گشای دشواریهای انسان است. فناوری فعالیتی انسانی است و از همین رو، از دانش و از مهندسی دیرینه تر است.
این اصطلاح بر مجموعهٔ «دانش» قابل دسترس برای ساختن ملزومات و مصنوعات از هر نوع، برای پرداختن به حرفهها و مهارتهای دستی (به استثنای انجا م کارهای مذهبی، جادویی، نظامی و یا آشپزی) و برای استخراج یا جمع آوری انواع مواد(به استثنای موادی که برای خوراک یا برای مراسم مذهبی یا جادویی مورد استفاده قرار میگیرند)دلالت دارد.
در مورد جوامعی که هم اکنون صنعتی اند یا جوامعی که در حال صنعتی شدن هستند این اصطلاح دلالت دارد بر همه یا بخش منظمی از آن مجموعه «دانش» که مربوط است به:
اصول علمی و اکتشافات
فرایندهای صنعتی موجود و پیشین، منابع نیرو و مواد، و روشهای انتقال و ارتباط، که تصور میشود به تولید یا بهبود کالالها و خدمات مربوط باشند.
مفهوم تکنولوژی به صورت دانشی که به ساختن و بکار بردن ابزار و وسائل مربوط میشود، و دانش استفاده از مواد خام (به استثنای خوراک)
«نظام تکنولوژیک» یعنی «ابزار مادی و مجموعهای از دانش» که «در اختیار افراد سهیم در یک اقتصاد قرار دارد».
کاربرد صنعتی نتایج علم که کار فن شناسان و مهندسان است و «علم» یا «علم محض» اختصاص داده شدهاست.
دلالت دارد بر فعالیت عملی در راه بهبود روشها و وسائل صنعتی قدیمی بدون ارجاع به اصول علمی، یعنی گرایش به «اختراع اشیاء و فرایندهای جدید یا ایجاد بهبود در اشیاء و فرایندهای قدیمی تر.. و شاید اکثر اختراعات فنی و ترقیات بی هیچ نوع کمکی از سوی علم محض صورت گرفتهاست.
دلالت دارد بر مجموعهای از دانش و مهارتی که مبشر اختراعات و ترقیات فنی بوده یا بالقوه قابل استفادهٔ آنها باشد.
واژه فناوری اغلب به نوآوریها و نوابزارهایی اشاره دارد که از اصول و فرایندهای تازه یافتهٔ دانشی بهره میگیرند. از این رو مقولهٔ فناوری ممکن است در بدو مواجهه عجیب جلوه کند. لیکن چنین نیست. حتی نوآوریهای بسیار کهن مانند چرخ هم نمونههایی از فناوری بوده و به شمار میروند. از مصداقهای فناوری نزد قدما فوت کوزهگری بودهاست.
فناوری همان تسلط و تبحر انجام کار است، فناوری توانایی انجام کار در تمامی سطوح و زمینهها است. یعنی طراحی، ساخت، استفاده، تعمیر و نگهداری و تحقیق و توسعه و غیره میباشد.
امروزه بسیاری از فناوریها در نتیجه پژوهش به دست میآیند و پژوهشگاههای فناوری زیادی در سراسر جهان بر پا شدهاست. تکنولوژی به معنای اصلی حداکثر استفاده از کمترین امکانات موجود میباشد. در کتاب مبانی و مدیریت فناوری اطلاعات آمدهاست:
فناوری یا همان تکنولوژی، که از دو لغت یونانی techne و logia تشکیل شدهاست که اولی به معنی هنر و دومی به معنی علم و دانش است.
فناوری به معنی کاربرد منظم معلومات علمی و دیگر آگاهیهای نظامیافته برای انجام وظایف علمی است.
فناوری را میتوان کلیهٔ دانشها، فرایندها، ابزارها، روشها و سیستمهای به کار رفته در ساخت محصولات و ارائهٔ خدمات تعریف کرد.
فناوری کاربرد عملی دانش و ابزاری برای کمک به تلاش انسان است.
فناوری نوآورد (cutting-edge) به فناوریای گفته میشود که به تازگی در بازار آمده و قابلیتهای نوین و نوآورانهای ارائه میکند.
یونیدو فناوری را کاربرد علوم در صنایع با استفاده از رویهها و مطالعات منظم میداند
فرهنگ لاروس، فناوری را مطالعهٔ ابزارها، شیوهها و روشهای مورد انتظار و مورد استفاده در حوزهها گوناگون صنعت میداند.
فناوری مجموعهای از فرایندها، روشها، فنون، ابزار، تجهیزات، ماشینآلات و مهارتهایی است که توسط آنها کالایی ساخته شده و یا خدمتی ارائه میگردد.
فناوری عبارت است از کاربرد علوم در صنایع با استفاده از رویهها و مطالعات منظم و جهتدار.
علام با مطالعهٔ طبیعت به بررسی رفتارهای طبیعی و فیزیکی پرداخته و به دنبال کشف پدیدهها است و در حالیکه فناوری با به کارگیری ایدهها و دستاوردهای علمی، خدمات و کالای مورد نیاز بشر را ارائه میکند.
فناوری عامل تبدیل منابع طبیعی، سرمایه و نیروی انسانی به کالا و خدمات است که عناصر متشکله و یا ارکان آن عبارت است از: سختافزار، انسان افزار یا نیروی انسانی متخصص، فناوری متبلور در اسناد و مدارک یا اطلاعات، سازمانها یا نهادافزار.
تکنولوژی یا فناوری به معنای کاربرد منظم معلومات علمی و دیگر آگاهیهای نظام یافته برای انجام وظایف عملی است. به بیان ساده تر، تکنولوژی کاربرد عملی دانش و ابزاری برای کمک به تلاش انسان است و تأثیر بسزایی بر توسعه جوامع بشری دارد.
تاثیر بر زندگی
یک پژوهش میدانی در مورد استفاده از نمایشگرهای الکترونیکی نشان میدهد که از هر ده نفر، شش نفر احساس میکنند که روزانه وقتشان را بیش از حد در جلوی این دستگاهها میگذرانند.آنها میگویند میخواهند یک زندگی سادهتر و آهستهتر داشته باشند.این پژوهش همچنین رویکرد فناوری به حیطه فردی، به سنت و جهانیشدن را بررسی کرده است. سه چهارم افراد شرکتکننده گفتهاند که فکر میکنند جهان با سرعتی بیش از حد برای آنها در حال تغییر است.
تاریخ فناوری
تاریخ فناوری به بیان سیر زمانی اختراع و ساخت ابزار و وسائل مورد نیاز در زندگی انسانها و جوامع بشری مبادرت میکند.
جامعه اطلاعاتی
هدف جامعهٔ اطلاعاتی این است که به وسیله فناوری اطلاعات مزیت رقابتی در سطح جهانی به دستآورد. یک جامعه اطلاعاتی یک جامعه است که تولید، توزیع، مصرف، تجمیع و مدیریت اطلاعات یک امر مهم اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تلقی میشود. مردمی که لوازم موجود برای ایفای نقش در چنین جامعهای را دارند را شهروندان دیجیتال گویند. این شاخص یکی از معیارهایی است که ورود ما را به فاز جدیدی از جوامع نشان میدهد. جامعهٔ اطلاعاتی مرحله بعد از جامعه صنعتی است.
تعریف
تعریف دقیق جهانی که مورد قبول همه باشد از جامعه اطلاعاتی وجود ندارد. اکثر نظریه پردازان بر این نکته توافق دارند که جامعه اطلاعاتی حاصل تغییراتی است که از دهه ۱۹۷۰ شروع شد و امروزه طرز کار جوامع را از بنیاد متحول کردهاست. برخی افراد نظیر آنتونیو نگری جامعه اطلاعاتی را جامعهای توصیف کردهاند که مردم آن کار غیرمادی انجام میدهند که به تولید دانش و فرهنگ اشاره دارد. مشکلی که این تعریف دارد این است که پایههای مادی و صنعتی جامعه را ندیده میگیرد. هر چند که این مدل به مساله کارگران اشاره میکند و این که چه مقدار نیروهای خلاق جامعه نیاز دارد. برای مثال هم اکنون در صنعت نشر رایج شدهاست که یک ناشر تنها کتابهای مولفین پرطرفدارش را چاپ کند و مولفین خرد را رها کند. با این تفاسیر جامعه ژاپن بهترین نمونه برای یک جامعه اطلاعاتی است. جامعه اطلاعاتی جامعهای است که در آن کیفیت زندگی، گستره گوناگونی اجتماعی و توسعه اقتصادی و به طور روزافزون به اطلاعات و بهرهوری از آن متکی باشد جامعه اطلاعاتی میگویند.
توسعه مدل جامعه اطلاعاتی
یکی از اولین افرادی که مفهوم جامعه اطلاعاتی را بسط داد اقتصاددان فریتز ماچلاپ بود. وی در سال ۱۹۳۱ تحقیقات خود را در این زمینه شروع کرد. کار او در سال ۱۹۶۲ با انتشار کتاب "تولید و توزیع دانش در ایالات متحده" به اوج رسید. این کتاب به سرعت به ژاپنی و روسی ترجمه شد و ژاپنیها تاثیر بسیاری از آن پذیرفتند.
مسله فناوریها و نقش آنها در جوامع معاصر در ادبیات علمی تحت عناوین مختلفی مورد بحث قرار گرفتهاست. ایدههای دانش یا اقتصاد اطلاعات، جامعه پسا صنعتی، جامعه پست مدرن، جامعه شبکهای، انقلاب اطلاعات، سرمایه داری اطلاعاتی، سرمایه داری شبکهای و مواردی این چنینی طی دهههای اخیر به تفصیل مورد بررسی واقع شدهاست.
ماچلاپ مفهوم صنعت دانش را در سال ۱۹۶۲ معرفی کرد. او پنج بخش دانش را تفکیک کرد:آموزش، تحقیقات و توسعه، رسانههای جمعی، فناوریهای اطلاعات و خدمات اطلاعاتی. بر اساس این تقسیم بندی او محاسبه کرد که ۲۹٪ تولید ناخالص ملی امریکا در سال ۱۹۵۹ در صنایع دانشی تولید شدهاست.
پیتر دراکر این بحث را آغاز کرد که گذاری از اقتصاد مبتنی بر کالاهای مادی به اقتصاد مبتنی بر دانش در حال جریان است.
برای دنیل بل تعداد کارمندانی که در بخش تولید و خدمات اطلاعاتی شاغل هستند یک فاکتور برای تشخیص یک جامعه اطلاعاتی است.
ژان فرانسوا لیوتارد گفت که اطلاعات نیروی اصلی تولید در دهههای اخیر شدهاست و دانش به شکل یک کالا درآمدهاست. او افزود که جوامع پساصنعتی دانش را در دسترس عوام قرار میدهند زیرا اطلاعات و فناوریها در جامعه گسترش مییابد و روایت بزرگ ساختارها و گروههای تمرکزیافته را میشکند. او این شاخصه را ویژگی جامعه پست مدرن میدانست.
ردوان ریچا معتقد بود که جامعه به یک تمدن علمی بر پایه خدمات، آموزش و فعالیتهای خلاقانه در حال تغییر شکل است. این دگردیسی حاصل پیشرفت و نفوذ فناوریهای نوین به ویژه فناوریهای رایانهای است.
در سالهای اخیر مفهموم جامعه شبکهای اهمیت ویژهای در نظریه جامعه اطلاعاتی پیدا کردهاست. منطق شبکهای در کنار اطلاعات، توسعه، انعطافپذیری و یک پارچگی یکی از ستونهای اصلی پارادایم فناوری اطلاعات است. بخشهای مختلف یک جامعه در عصر اطلاعات در بستر شبکه به یکدیگر متصل میشوند. به عبارت دیگر شبکههای همچون شبکه عصبی پیکره جامعه اطلاعاتی میباشند.
انتقاد اصلی که از سوی فرهیختگان بر مفهوم جامعه اطلاعاتی وارد شدهاست این است که این گونه تعاریف این تصور را میتواند در پی داشته باشد که ما کلاً وارد نوع جدیدی از جامعه شدهایم.فرانک وبستر میگوید اگر تنها ما با اطلاعات بیشتری طرف هستیم چرا باید کسی بگوید که جامعهای داریم که تا پیش از این در تاریخ بی سابقه بودهاست. به همین خاطر اندیشمندان انتقادی عناوین دیگری را به جای جامعه اطلاعاتی پیشنهاد دادهاند مثل:
سرمایه داری شبکهای بینالمللی
سرمایه داری اطلاعاتی
سرمایه داری دیجیتال
سرمایه داری مجازی
طبیعت دوم و سوم
جامعهٔ اطّلاعاتی وسایل انتقال اطلاعات از یک نقطه به نقطه دیگر است. همان طور که فناوری به مرور زمان پیشرفت کرده راههای به اشتراک گذاشتن اطّلاعات با دیگران نیز دستخوش تغییر و پیشرفت شدهاست.
"طبیعت دوم" به گروهی از تجربیات اشاره میکند که در بستر فرهنگ رخ دادهاند. آنها میتوانند در آینده معنایی دیگر به خود بگیرند. به عنوان یک جامعه ما این کار را مدام انجام میدهیم به طوری که برای ما طبیعی میشود. بنابراین با پیروی از یک الگوی ساخته شده توسط فرهنگ ما میتوانیم تشخیص دهیم که چگونه اطلاعات را از راههای مختلف منتقل و متحول کردهایم. بنابراین انتقال اطلاعات از راههای نوین نظیر چت آنلاین به صورت عادت برای جامعه در میآید و آن را طبیعی تلقی میکند. این راههای جدید انتقال اطلاعات به ما کمک میکنند که اطلاعات را بیش از پیش منتشر کنیم.
از همین جا چیزی به نام "طبیعت سوم" شکل میگیرد. طبیعت سوم تعمیمی بر طبیعت دوم است، طبیعت سوم کنترل طبیعت دوم است. این طبیعت جایی گسترش مییابد که محدودیتهای طبیعت دوم واقع است. طبیعت سوم سرعت و حجم انتشار اطلاعات را افزایش میدهد و از این طریق جامعه را به شکلی دیگر سامان میبخشد.
امروزه این مسئله پذیرفته شدهاست که بانکداری الکترونیکی میتواند به دو جریان مجزا تقسیم شود : یکی عبارت است از محصولات پول الکترونیکی، به ویژه در شکل محصولاتی که ارزش را ذخیره میکنند و دیگری عبارت است از تحویل یا دسترسی الکترونیکی به محصولات. اینها محصولاتی هستند که به مصرف کننده این امکان را میدهند تا از وسایل ارتباطی الکترونیکی استفاده کرده و به این ترتیب به خدمات پرداخت قراردادی دسترسی داشته باشند.

به عنوان مثال: استفاده از یک کامپیوتر شخصی و یا شبکهٔ کامپیوتری (نظیر اینترنت) برای پرداخت کارت الکترونیکی یا ارسال دستوری برای انتقال وجوه بین حسابهای بانکی. از آنجاییکه پول الکترونیکی همچنان در مراحل اولیهٔ پیشرفت است، هنوز تعریف واحدی از پول الکترونیکی وجود ندارد و اشخاص مختلفی پول الکترونیکی را به روشهای متفاوتی تعریف کرده و توضیح دادهاند.
جامعهٔ اروپا در پیش نویس دستورالعمل خود، پول الکترونیکی را بدینگونه توصیف نموده است:
بر روی قطعهای الکترونیکی همانند تراشهٔ کارت و یا حافظهکامپیوتر به صورت الکترونیکی ذخیره شده .
به عنوان یک وسیلهٔ پرداخت برای تعهدات اشخاصی غیر از مؤسسهٔ صادر کننده، پذیرفته شدهاست.
بدین منظور ایجاد شدهاست که به عنوان جانشین الکترونیکی برای سکه و اسکناس در دسترس و اختیار استفاده کنندگان قرار گیرد.
به منظور انتقال الکترونیکی وجوه و پرداختهای با مقدار محدود ایجاد شدهاست.
مشاور امور مصرف کنندگان آمریکا، پول الکترونیکی را به این عنوان توصیف نمودهاست : پولی است که به صورت الکترونیکی حرکت کرده و به گردش درمی آید و میتواند به صورت کارت هوشمند و یا کارتهایی که در آنها ارزش ذخیره شده، یا کیف پول الکترونیکی ارایه شود. همچنین میتواند در پایانهٔ فروش استفاده شده و یا بدون دخالت هیچ شخص دیگری و مستقیماً به صورت شخص به شخص مورد استفاده قرار گیرد و نیز میتواند از طریق خطوط تلفن به سوی بانکها و یا دیگر ارائه دهندگان خدمات یا صادرکنندگان (پول الکترونیکی) به حرکت درآمده و یا خرج شود.
ویژگیهای پول الکترونیکی
ارزش بر روی قطعه و یا وسیلهٔ الکترونیکی و به صورت الکترونیکی ذخیره میشود. محصولات گوناگون از لحاظ اجرای تکنیکی متفاوت هستند. در پول الکترونیکی مبتنی بر کارت، یک قطعهٔ سختافزاری کامپیوتری که مخصوص بدان و قابل حمل بوده و نوعاً یک ریزپردازندهاست، در یک کارت پلاستیکی جای داده شده در حالیکه در پول الکترونیکی مبتنی بر نرمافزار، از یک نرمافزار تخصصی و مخصوص که بر روی کامپیوتر شخصی نصب شده، استفاده میشود.
ارزش موجود در پول الکترونیکی به چند طریق و به صورت الکترونیکی منتقل میشود. برخی از انواع پول الکترونیکی امکان انتقال موازنههای الکترونیکی را مستقیماً از یک مصرف کننده به دیگری و بدون دخالت شخص ثالث (همانند صادر کنندهٔ پول الکترونیکی) فراهم میآورند و آنچه که بیشتر متداول و مرسوم است آن است که تنها پرداختهای مجاز و ممکن، پرداخت از مصرف کننده به تاجر و همچنین امکان باز خرید ارزش پول الکترونیکی برای تجار است.
قابلیت انتقال، محدود به معاملاتی است که سابقهٔ آنها ثبت و ضبط شده باشد. در اکثر روشها و رویههای محصول، برخی از جزییات معاملات بین تاجر و مصرف کننده در یک پایگاه دادهٔ مرکزی ثبت و ضبط میشود که قابل نمایش دادن و ارایه هستند. در مواردی که معاملات به طور مستقیم بین مصرف کنندگان امکانپذیر باشد، این اطلاعات بر روی دستگاه شخصی مصرف کننده ضبط میشود و تنها هنگامی میتواند از طریق دستگاه مرکزی نمایش داده شده و ارایه شود که مصرف کننده از طریق اپراتور (عامل طرح) پول الکترونیکی قرارداد بسته باشد.
تعداد شرکا و طرفینی که به نحو کار کردی و مؤثر در معاملات پول الکترونیکی دخیل و درگیر هستند، بسیار بیشتر از معاملات قراردادی است. عموماً در معاملهٔ پول الکترونیکی، چهار دسته از افراد دخیل هستند: صادر کنندهٔ ارزش پول الکترونیکی، اپراتور شبکه، فروشندهٔ سختافزارها و نرمافزارهای خاص و ویژه، نقل و انتقال دهنده و تسویه کنندهٔ معاملات پول الکترونیکی. صادر کنندهٔ پول الکترونیکی مهمترین شخص در این میان است در حالیکه اپراتور شبکه و فروشنده، ارایه کنندگان خدمات فنی هستند و نهادهای انتقال دهنده و تسویه کنندهٔ پول الکترونیکی، بانکها و یا شرکتهایی با ماهیت بانک هستند که خدماتی را ارایه میدهند که مشابه با خدماتی است که برای دیگر ابزارهای پرداخت بدون پول نقد نیز ارایه میشود.
موانع فنی و اشتباهات انسانی میتواند اجرای معاملات را مشکل و یا غیر ممکن سازد درحالیکه در معاملات مبتنی بر کاغذ چنین مشکلی با این حجم وجود ندارد.
مزايا
انتقال پول الكترونيك، نگهداري و جا به جايي آن بسيار راحت تر از پول كاغذي (پول سنتي) است، به سبب اين موضوع خريد و فروش الكترونيكي، تجارت الکترونیک و سرمايه گذاري الكترونيكي از شكل قديمي خود راحت تر و سريع تر است. اين مفاهيم موجب مي شود تا استفاده از آن ها به كسب و كار شركت ها و بنگاه هاي اقتصادي رونق دهد، حتي در سطح كلان باعث رونق اقتصاد كشورها وتجارت جهاني شود.
انواع پول الکترونیکی
پول الکترونیکی را به شیوههای مختلف تقسیمبندی مینمایند، در یکی از تقسیمبندیها پول الکترونیکی را به دو دسته تقسیم مینمایند:
پول الکترونیکی شناسایی شده
این نوع پول الکترونیکی حاوی اطلاعاتی دربارة هویت مالک آن میباشد که تا حدودی مانند کارتهای اعتباری است. این پولها دارای قابلیت ردگیری میباشند و هویت دارنده آن قابل شناسایی است. قابلیت استفاده این پول در دو روش پیوسته و ناپیوسته امکانپذیر است.
پول الکترونیکی غیرقابل شناسایی (بینام و نشان)
این نوع پول دیجیتالی خصوصیت مخفی بودن هویت فرد دارندهاش، را در بردارد، و از این لحاظ درست مانند پول کاغذی سنتی عمل میکند. هنگامی که پول دیجیتالی از حسابی برداشت شد بدون باقی گذاشتن هیچ اثری میتوان آن را خرج نمود و با توجه به این نکته که هنگام ایجاد کردن پول دیجیتالی از امضاهای نامشخص استفاده میشود امکان پیگیری آن برای هیچ بانکی وجود ندارد. هر کدام از پولهای الکترونیکی فوقالذکر به دو دسته پول الکترونیکی پیوسته و پول الکترونیکی ناپیوسته تقسیم میشود.
فروش رابطهای
فروش رابطهای (به انگلیسی: Affiliate marketing) یک روش بازاریابیست که در آن کسب و کار به یک یا چند نفر که از طریق این برنامه، بازدید کننده یا مشتریانی را به کسب و کار ارجاء دادهاند، پاداش میدهد. برای مثال سایتها برای ارجاء بازدیدکنندگان جدید یا خریداران جدید هدیه یا مبلغی را به شخصی که معرفی را انجام داده پرداخت میکنند. این صنعت چهار بازیگر اصلی دارد: کالا، شبکه،ناشر و مشتری.
فروش رابطهای نوعی از بازاریابیست که محصولات و خدمات دیگران را در قبال دریافت کمیسیون برای فروش یا ارئه خدمات در سایت، وبلاگ یا از طریق لینک های که در اختیار شما قرار داده می شود بصورت آنلاین به کاربران دیگر معرفی کنید.
بطور خلاصه می توان گفت فروش رابطهای یعنی بازاریابی و معرفی کالا یا خدمات دیگران به منظور فروش کالا یا خدمات آنها و استفاده مشترک از سود به دست آمده بر اساس توافق انجام شده.
تجارت همراه
تجارت همراه یا تجارت بر بستر شبکههای موبایل (به انگلیسی: mCommerce، M-Commerce) توانایی انجام تجارت با استفاده از دستگاه همراه، مانند تلفن همراه، دستیار دیجیتال شخصی، گوشیهای هوشمند، و یا دیگر تجهیزات همراه در حال ظهور مانند دستگاههای همراه داشبورد (مانند سامانه موقعیتیاب جهانی) است.
کسب و کار الکترونیک
کسب و کار الکترونیک عبارتست از کاربردی کردن کلیه سیستمهای اطلاعاتی برای تقویت و کنترل فرآیندهای کسب و کار. امروزه این فرآیندها با استفاده از تکنولوژیهای مبتنی بر وب توسعه مییابند .
کسب و کار الکترونیکی در یک تعریف ساده واژهای به معنی انجام کسب و کار با استفاده از ارتباطات راه دور و ابزارهای مرتبط است . تجارت الکترونیک از این دست دارای مفهومی کوچکتر و محدودتر نسبت به کسب و کار الکترونیکی است . در تجارت الکترونیک حتماً باید بین دو طرف پول رد و بدل شود ( تا به مفهوم تجارت برسیم ) ولی در کسب و کار الکترونیک لازم نیست پولی مبادله گردد . به عنوان مثال دادگاهی که در آن محاکمه از طریق فضای اینترنتی انجام میگردد کسب و کار الکترونیک محسوب میشود .
برخی نیز کسب و کار الکترونیک را ترکیبی از تجارت الکترونیک، هوشمندی شرکتها، مدیریت ارتباط با مشتری، مدیریت زنجیرهٔ تامین و برنامه ریزی منابع شرکت میدانند که به صورت زیر بیان میشود :
كسب و كار الكترونيك
كسب و كار الكترونيك تعاريف متعددي دارد كه در زير به برخي از آنها اشاره مي شود: - كسب و كار الكترونيك وسيله اي كه مسير رسيدن بنگاهها به بازار را هموار مي سازد. مسيري كه مشتريان در آنجا اقدام به خريد كالا و خدمات مي كنند؛ - كسب و كار الكترونيك وسيله اي است كه به استفاده كنندگان آن امكان رسيدن به مشتريان موثر و كارآمد را فراهم مي سازد؛ - كسب و كار الكترونيك توانايي هدايت تجارت از طريق شبكه هاي الكترونيك نظير اينترنت و شبكه جهاني است.
تجارت الكترونيك
براساس تعريف دفتر توسعه جامعه اروپا(OECD) به طور كلي تجارت الكترونيك، معاملات را در ارتباط با فعاليتهاي تجاري افراد و سازمانها شكل مي دهد. اين فعاليتها براساس پردازش و انتقال اطلاعات ديجيتالي (متن، صدا و تصاوير) مبتني هستند. تجارت الكترونيك، به مجموعه فعاليتهايي اطلاق مي گردد كه مستقيماً به وسيله ارتباطات الكترونيكي (شبكه اي) پشتيباني مي شود.
تفاوت كسب و كار الكترونيك و تجارت الكترونيك كسب و كار الكترونيك به مفهوم كلي شامل به كارگيري فناوريهاي جديد براي برقراري ارتباطات زنجيره اي بين سازندگان، فروشندگان، عرضه كنندگان و به طور كلي ارايه دهندگان كالا و خدمات از يك سو و خريدار و مصرف كننده و يا به طور كلي مشتري از سوي ديگر است و نتيجه آن اتخاذ تصميمهاي بهتر، بهينه سازي كالا و خدمات، كاهش هزينه ها و گشودن كانالهاي جديد است. ولي تجارت الكترونيك به هر شكلي از نقل و انتقالات در تجارت اطلاق مي شود كه در آن طرفين، بيشتر از طريق الكترونيكي با يكديگر در تماس هستند تا از طريق نقل و انتقالات فيزيكي. به عبارت ديگر، تجارت الكترونيك زيربخشي از كسب و كار الكترونيك در سازمانها است، زيرا در كسب و كار الكترونيك، شكل الكترونيكي كليه فرايندهاي كسب و كار سازمان از قبيل توليد، تحقيق و توسعه امور اداري، مالي، مديريت نيروي انساني، پشتيباني و تجارت مطرح است. در حالي كه در تجارت الكترونيك تنها فرايند تجارت سازمان به صورت الكترونيك يك جزء بنيادي از كسب و كار الكترونيك به حساب مي آيد. كسب و كار الكترونيك باعث مي شود تا فرايندهاي تجارت، روابط و دادوستد جهاني گردد. محيط تجاري شركت، ممكن است، شامل يك شبكه جهت دسترسي به سازمانهاي عمومي يا شبكه هايي كه با محافظت خاص براي دسترسي افرادي خاص طراحي شده و يا حتي شبكه داخلي باشد كه براي دسترسي افراد و كارمندان داخل شركت طراحي شده است. كسب و كار الكترونيك تنها قراردادن يك صفحه شبكه اي نيست. بلكه محيط مدلهاي تجاري اعم از تجارت با كارمندان، مشتريان، تامين كنندگان و شركا است. (سرمد، 1382، ص3)
انواع كسب و كار الكترونيك
كسب و كار الكترونيك بسته به اينكه طرفهاي معامله سازمانها يا افراد باشند به انواع زير تقسيم مي شوند. در اينجا روابط بر مبناي اهداف تجاري شكل مي گيرد. واحد تجاري با واحد تجاري (BUSINESS TO BUSINESS = B2B) ؛ واحد تجاري با مصرف كننده (BUSINESS TO CONSUMER = B2C) مصرف كننده با مصرف كننده (CONSUMER TO CONSUMER = C2C) واحد تجاري با دولت (BUSINESS TO GOVERNMENT = B2G) دولت با واحد تجاري (GOVERNMENT TO BUSINESS = G2B)
شيوه هاي كسب و كار الكترونيك
به طور كلي سه شيوه معاملات كسب و كار الكترونيكي وجود دارد: OFF LINE = در اين شيوه بنگاهها براي انجام فعاليتهاي تجاري از سيستم پست الكترونيكي استفاده مي كنند.
ON LINE = در اين شيوه،& بنگاهها از طريق «<تعيين كننده متحدالشكل منبع» (UNIFORM RESOURCE LOCATOR = URL) اقدام به معاملات تجاري مي كنند. URL ها آدرسهايي هستند كه ساختار آنها براي همه كامپيوترها يكسان است و به وسيله آن مي توان به منبع مورد نظر دست يافت (اسنل، 1379، ص 77). دروازه شبكه (PORTAL) يك صفحه شبكه است كه در آن لينك هايي براي رفتن به سايت هاي محتوي اخبار مربوط به موضوعهاي مختلف وجود دارد. اين صفحات داراي تعداد زيادي آدرس با موضوعهاي مختلف هستند. (اسنل، 1379، ص 97). خدمات دروازه شبكه اغلب شامل موتورهاي جستجوگر، پست الكترونيكـــــي، چت، نقشه ها، فروش و گزينه هاي ديگري براي مشتريان است. درواقع دروازه هاي شبكه هدفي براي تبليغات و بازاريابي هستند.مزاياي استفاده از كسب و كار الكترونيك: نزديك شدن ارتباطات؛ دستيابي به بازارهاي جديد؛ افزايش ميزان فروش و سود؛ حذف هزينه هايي مانند تهيه كاغذ، چاپ، بروشور و كاتالوگ؛ كاهش هزينه هاي معاملاتي و تداركاتي؛ بهبود مديــريت بر روابط مصرف كننده، عرضه كننده و كاركنان؛ كاهش آلودگي محيط زيست، ترافيك و ازدحام.
معايب كسب و كار الكترونيك مسئله امنيت، امكان ورود به سيستم هاي شما از طريق آدرس پست الكترونيكي، سايت شبكه و دستيابي به اطلاعات مالي و غيره؛ اختلال در برنامه كاري در صورت خرابي سيستم؛ از دست دادن كنترل؛ مشكلات و هزينه هاي به روز بودن با فناوريهايي كه به سرعت پيشرفت مي كنند.
چارچوب تحليلي گسترش و نفوذ هر فناوري بستگي به چند عامل نظير منافع بالقوه فناوري، ظرفيت جذب بنگاهها دارد. منافع بالقوه نه تنها به توليدكنندگان كالاها و خدمات مي رسد كه از فناوري جديد استفاده مي كنند، بلكه مصرف كنندگان آن كالاها و خدمات نيز از آن بهره مند مي شوند. براي مثال، رشد سريع اينترنت باعث مي شود هم عرضه كنندگان و هم مصرف كنندگان از مطلوبيت بيشتري برخوردار گردند.
پذيرش فناوري كسب و كار الكترونيك تابعي از چندين عامل است. اين عوامل در اكثر مواقع اثر تقويت كننده دو جانبه اي (متقابلي) بر يكديگر دارند ملاحظات بين المللي كه شامل صادرات، واردات فنــــاوري و... است در تعامل با كسب و كار الكترونيك، اثرتقويت كننده بر يكديگر دارند. در اين حالت بنگاه در سطح بين المللي با پذيرش كسب و كار الكترونيك واردات و صادرات خود را برمبناي اصول استاندارد كسب و كـــــار الكترونيك شكل مي دهد. از طرف ديگر قرار گرفتن كالا و خدمات در فضاي تجارت الكترونيكي موجب حذف فاصله بين مبدا و مقصد كالاها و خدمات مي گردد و تغييرات اساسي در بازارهاي هدف به وجود مي آورد. موفقيت در اين فرايند، منوط به مديريت كارا و حرفه اي اسـت. مديريت حرفـه اي با درك و شناخت از فضاي ارتباطات بين المللي، شيوه هاي كسب و كار الكترونيك را متناسب با ملاحظات بيـــن المللي تطبيق مي دهد. از طرف ديگر، مديريت حرفه اي با تجارت مدرن روابط غيرمعمـــول را تصحيح مي كند. حجم عمليات، اثرات دو سويه اي را بر كسب و كار الكترونيك دارد. از آنجايي كه استفاده از كسب و كار الكترونيك باعث دستيابي به انبوهي از مشتريان با سلايق مختلف مي گردد. لذا بنگــاههاي فعال در امر تجارت بين المللي با گسترش ظـــرفيت توليدي و تنوع بخشي به توليدات كالا و خدمات سعي در جذب مشتريان بيشتر است. يكي از شرايط مهم ديگر در كسب و كار الكترونيك وجود شبكه ارتباطي قوي همراه با اطمينان بالاست. دسترسي به پهناي باند بالاتر در اختيار هيچ كدام از بنگاهها نيست. پهناي باند قسمتي از زيرساختهاي نهادينه شده توسط دولت است. هرقدر اين پهنا بالاتر باشد، حجم وسرعت اطلاعاتي كه ردوبدل مي كند بيشتر خواهد بود. از اين رو با درنظر گرفتن نقش مهمي كه اين عامل مي تواند در موقعيت خدمات شبكه با توان بالا داشته باشد، خصوصي سازي و مقررات زدايي خدمات ارتباطي به منظور افزايش كارايي در سيستم مخابرات در كشورهاي در حال توسعه و توسعه يافته مورد تاكيد قرار مي گيرد. متغيرهاي رفتاري نظير ميزان مهارت نيروي انساني بنگاهها، حجم سرمايه گذاري در تحقيق و توسعه و نرخهاي دستمزد، از عوامل مهمي هستند كه در پذيرش كسب و كار الكترونيك توسط بنگاهها موثرند. هرقدر بنگاه تجاري در سطح بين المللي از نيروي انساني متخصص بيشتري برخوردار باشد و منابع بيشتري را به سرمايه گذاري تخصيص دهد، موقعيت بهتــــــري در جذب و پذيرش كسب و كار الكترونيك دارد. همچنين دستمزدهاي بالا هميشه انگيزه عمده اي براي نيروي كار جهت افزايش كارايي و نوآوري به حساب مي آيد. در نتيجه به كارگيري كسب و كار الكترونيك منافع متعددي را به دنبال دارد. علي رغم اينكه بسياري از منافع موجود در شكل يك ذكر گرديد، بسياري از بنگاهها به دليل پايين بودن هزينه مشاركت را قبول مي كنند اينترنت باعث ارزاني دسترسي به اطلاعات و بازارهاي جهاني مي شود. اين عامل موجب مي گردد سرعت عمل در بازارهاي چند منظوره كه براي توليد كالاها و اطلاعات است، بالا برود. به طور بالقوه شكل تازه اي به سازمان دهي زيرساخت مشاغل مــــوجود مي بخشد و با ارزش گذاري مجدد، راه را براي انجام معاملات تجاري باز مي كند و با مهندسي مجدد بازرگاني محدوديتهايي كه به طور سنتي توليدكنندگان را از مشتريان جدا مي ساخت رها مي سازد.از سوي ديگر، فعاليتهاي منفصل و جدا از هم نظير سفارش، پرداخت و خدمات بعد از فروش، ممكن است به يك فرايند واحد ادغام شده و باعث كاهش هزينه هاي اعتباري گردد. نتيجه چنين فرايندي منتهي به افزايش كارايي و رقابت پذيري در بين بنگاههاي صادراتي است. نتيجه گيري
باتوجه به چارچوب تئوريك مطرح شده و بررسي تجربه هند از كسب و كار الكترونيك براي افزايش انگيزه صادراتي پيشنهادات زير براي بنگاههاي تجاري فعال در امور بازرگاني به بنگاههاي بين المللي توصيه مي شود. ورود به سازمان تجارت جهاني و قرار گرفتن در وضعيت رقابتي امري اجتناب ناپذير است. از اين رو استفاده از فناوريهاي نوين تجاري در بنگاههاي صادراتي مورد تاكيد قرار مي گيرد. از آنجا كه موفقيت در كسب و كار الكترونيك نيازمند توجه به عوامل جانبي و تاثيرگذار بر آن است. لذا مديريت حرفه اي و به كارگيري نيروي كار متخصص براي تقويت كسب و كار الكترونيك براي بنگاهها توصيه مي شود.
کسبوکار
کسب و کار (به انگلیسی: Business)، یک سازمان است که برای فراهم کردن کالا، خدمات و یا هر دو به مشتری ایجاد شده است. کسب و کار در اقتصاد سرمایهداری حکمفرماست، بیشتر کسب و کارها که مالک آنها بخش خصوصی است برای این ایجاد شدهاند که سودساز باشند و دارایی صاحبشان را بیشتر کنند. کسب و کارها میتوانند ناسودبر باشند و یا مالک آنها دولت باشد. از کسب و کاری که چندین فرد در دارایی آن شریک باشند با عنوان شرکت یاد برده میشود، هر چند که این واژه تعریف دقیق تری نیز دارد.
الکترونیک
الکترونیک دانش مطالعهٔ عبور جریان الکتریکی از مواد مختلف - مانند نیمهرساناها، مقاومتها، القاگرها و خازنها - و آثار آن است. الکترونیک همچنین به عنوان شاخهای از فیزیک نظری شناخته میشود. طراحی و ساخت مدارهای الکترونیکی برای حل مشکلات عملی، قسمتی از مباحث موجود در مهندسی الکترونیک را تشکیل میدهد.
در برخی موارد مطالعه المانهای جدید نیمهرسانا و فنآوریهای نزدیک به آن، شاخهای از فیزیک در نظر گرفته میشود.
ادوات و مدارهای الکترونیکی
مدارهای الکترونیکی برای ایفا کردن وظایف مختلفی استفاده میشوند. کاربردهای اصلی مدارهای الکترونیکی عبارتند از:
۱) کنترل و پردازش دادهها
۲) تبدیل و توزیع توان الکتریکی
۳) اجرای عملیات خاص
هر ردیف این کاربردها با ایجاد و آشکارسازی میدان الکترومغناطیسی و جریان الکتریکی سرو کار دارند. گرچه از انرژی الکتریکی در سالهای انتهایی قرن ۱۹ برای انتقال پیام به وسیله تلگراف و تلفن استفاده میشد اما بیشتر پیشرفتهای مربوط به علم الکترونیک پس از ساخت رادیو شکل گرفت. در یک نگاه ساده، یک سیستم الکترونیکی را میتوان به سه بخش تقسیم کرد:
ورودی: حسگرهای الکترونیکی و مکانیکی (یا مبدلهای انرژی). این تجهیزات سیگنالها یا اطلاعات را از محیط خارج دریافت کرده و سپس آنها را به جریان، ولتاژ یا سیگنالهای دیجیتال تبدیل میکنند.
پردازشگر سیگنال: این مدارها در واقع وظیفه اداره کردن، تفسیر کردن و تبدیل سیگنالهای ورودی برای استفاده آنها در کاربرد مناسب را بر عهده دارند. معمولاً در این بخش پردازش سیگنالهای مرکب بر عهده پردازشگر سیگنالهای دیجیتال است.
خروجی: فعال کنندهها یا دیگر تجهیزات (مانند مبدلهای انرژی) که سیگنالهای ولتاژ یا جریان را به صورت خروجی مناسب در خواهند آورد (برای مثال با ایفای یک وظیفه فیزیکی مانند چرخاندن یک موتور).
برای مثال یک تلویزیون دارای هر سه بخش بالا است. ورودی تلویزیون سیگنالهای پراکنده شده را دریافت کرده (به وسیله یک آنتن یا کابل) و آنها را به ولتاژ و جریان مناسب برای کار دیگر تجهیزات تبدیل میکند. پردازشگر سیگنال پس از دریافت دادهها از ورودی اطلاعات مورد نیاز مانند میزان روشنایی، رنگ و صدا را از آن استخراج میکند. در نهایت قسمت خروجی این اطلاعات را دویاره به صورت فیزیکی در خواهد آورد این کار به وسیله یک لامپ اشعه کاتدیک و یک بلندگوی آهنربایی انجام خواهد شد.
تاریخچه قطعات الکترونیکی
لوله های خلاء (سوپاپ گرمایونی) یکی از اولین قطعات الکترونیکی بودند. آنها الکترونیک را تا اواسط از دهه 1980 میلادی تحت سلطه داشتند. از آن زمان به بعد ، قطعات حالت جامد بیشتر دنیای الکترونیک را در دست گرفتند.با این حال لوله های خلاء هنوز هم در برخی از دستگاه های تخصصی مانند تقویت کننده های قدرت بالا RF، لامپهای پرتوی کاتدی، تجهیزات صوتی تخصصی، تقویت کننده های گیتار و برخی از دستگاه های مایکروویو استفاده می شوند.
انواع مدارات الکترونیکی
مدارات و قطعات را می توان به دو گروه تقسیم کرد : آنالوگ و دیجیتال. یک دستگاه الکترونیکی ممکن است که از یک نوع و یا ترکیبی از این دو نوع تشکیل شده باشد.
آنالوگ
اغب دستگاههای الکترونیکی آنالوگ ، مانند گیرندههای رادیویی ، از ترکیبی از چند مدار اولیه ساخته شدهاند. مدارهای آنالوگ از رنج متناوبی از ولتاژ بر خلاف مدارهای دیجیتال که از دو سطح ولتاژ استفاده می کنند، بهره می برند.
نام تجاری الکترونیکی
امروزه با ظهور پدیدهٔ دهکدهٔ جهانی، سازمانها میبایست بابکارگیری استراتژیهای نوین، کسب و کار خود از دنیای واقعی به دنیای مجازی انتقال دهند...
مقدمه
امروزه با ظهور پدیدهٔ دهکدهٔ جهانی،سازمانها میبایست بابکارگیری استراتژیهای نوین،کسب و کار خود از دنیای واقعی به دنیای مجازی انتقال دهنداز جمله مارک تجاری خودرا یک مارک تجاری وجه تمایز محصولات و خدمات شرکت از سایر رقباست.امروزه مارکهای تجاری به سمبلهای سرمایهداری بینالمللی تبدیل شدهاند و ارزیابی شرکتها از سوی مشتریان را امکانپذیر میکنند به گونهای که اغلب مشتریان حتی حاضرند برای یک مارک تجاری قدرتمند بهای بیشتری بپردازند چرا که مارکهای تجاری روش جدیدی از زندگی را به نمایش میگذارند و مجموعهای از ایدههای نو را عرضه میکنند. برای اینکه شرکتها از طریق علائم تجاری خود بتوانند به ایجاد و حفظ اعتماد مشتری بپردازند، نیازمند تبلیغات پرهزینه و بازایابی خوب و قدرتمند هستند. تبلیغات نامناسب،افت ناچیز در کیفیت محصولات، میتواند باعث گریز آن مشتری از بازار مصرف آن مارک تجاری شود. شرکتها به کمک علائم تجاری قدرتمند میتوانند خود را ازنظر راهبردی برای آینده تثبیت کرده و با رقبای بالقوهای که بازارهای جهانی را تحت کنترل دارند بهطور مؤثر رقابت کنند. بنابراین میتوان گفت که شرکتها باید برای کسب اعتبار جهانی،ورود به بازارهای جدید،رشد درازمدت،کاهش هزینه وافزایش تولید،اقدام به ایجاد،تثبیت و مدیریت علائم تجاری خود کنند.
قوانین تثبیت نام تجاری
امروزه جریان بازاریابی به حدی پیچیده و گیج کنندهاست که در هر سازمان و شرکتی به صورت جداگانه بخشی برای بازاریابی منظور شده و گروههای فعال و مختلفی در آن به فعالیت میپردازند. هماهنگی و یکپارچه سازی این گروهها خود مستلزم فعالیتی گستردهاست. حال هدف از بازاریابی چیست؟ به اعتقاد ما هدف چیزی جز تثبیت نام تجاری نیست. بازاریابی نام تجاری کالا را در اذهان مصرف کننده تثبیت میکند. پس در دنیای امروز اگر نتوانیم یک نام تجاری قدرتمند ایجاد کرده و آن را در ذهن مصرف کننده تثبیت کنیم بستهبندیهای زیبا و چشمگیر، بهبودکالا و تبلیغات که هزینهٔ سرسامآوری برای ما دربر دارد هیچکدام نمیتوانند ما را به عنوان یک نام تجاری قدرتمند مطرح کنند. در واقع ما با بازاریابی نام تجاری خود را معرفی کرده و به ثبت آن میپردازیم. در بسیاری از شرکتها بررسی دقیق و متوالی نظرات و افکار مشتری در شرایطی که بازار با تراکم شدیدی مواجهاست کمک میکند که بودجهٔ رو به افزایش بازاریابی و گامهای برداشته شده و در حال تداوم برای نوآوری و بهره گیری از تجارب گذشتهٔ شرکت، برای رسیدن به خواستهای مشتری، اثربخشی بیشتری از خود نشان دهد. در حقیقت شرکتها به اهمیت تجربهٔ مشتری پی بردهاند.
نام تجاری چیست؟
"نام تجاری از هویت و خصوصیات منحصربهفردی برخوردار است که مجزا از کمپانی و نام کالاست. نام تجاری چیزی فراتراز نامها، نشانهها، و شعارهاست." هر نام تجاری یک اسم خاص است که این اسم میتواند برگرفته از نام اجتماع، شهر، گروه و یا یک فرد باشد، حتی نام شما نیز میتواند یک نام تجاری باشد. در واقع یک نام تجاری باید به اندازهای در ذهنها نقش ببندد که با شنیدن نام آن کالا یا سرویس، سریعاً برای ما تداعی شود، مانند کاری که کوکاکولا کردهاست. امروزه مدیران شرکتها درک کردهاند که مارک تجاری شرکت آنها تنها یک مفهوم مطلق و خشک و خالی نیست بلکه یک دارایی و ثروت اندیشمند برای شرکت بهشمار میرود. مارک تجاری جهانی عموماً هویت معیارها و جایگاه مشابهی در سراسر جهان دارند، حتی اگر راهبردهای تولید و ارتباطات با تفاوتهای جزئی فرهنگها تطابق داده شود. مارک تجاری جهانی به مصرف کنندگان هویت و جایگاه مشابهی را درسراسر جهان ارائه میکند در حالی که مارک تجاری بینالمللی موقعیت یا هویت مارکهای تجاری خود راجهت متناسب شدن با مخاطبان مختلف تغییر میدهد. مانند مک دونالد که یک مارک تجاری بینالمللی است، چون لیست غذایی آن با توجه به فرهنگ هر کشور تغییر میکند.اما کوکاکولا یک مارک تجاری جهانی است که در همه جا آن مجصول را با همان کیفیت ارائه میدهد.
چرخهٔ حیات مارک تجاری و مدیریت محصول
وقتی محصول جدیدی معرفی میشود، در ابتدا میزان فروش کمی پائین است اما وقتی آگاهی بازار افزایش مییابد، این میزان شروع به بالا رفتن کمک میکند. بعد از این مرحلهٔ مقدماتی(جنینی) فروش بازار به سرعت بالا میرود، چون تقاضا افزایش مییابد و تولیدکنندگان دیگر وارد میشوند، که به آن مرحلهٔ (رشد) میگویند. سپس بازار کامل میشود چون سرعت فروش پایین میآید، رقابت تولیدکنندگان افزایش مییابد (مرحلهٔ تکامل)حال اگر بعد از این مرحله ابتکار و یا ایدهٔ جدیدی برای ارائهٔ محصول وجود نداشته باشد به علت اشباع بازار و کم شدن تقاضا، چرخهٔ حیات مارک تجاری به پایان رسیده و به سرعت پایین میآید (اشباع). مارک تجاری میتواند استراتژی شرکت را شکل دهد و به نوعی کمک کند تا مسوولین شرکت بفهمند چه نوع نوآوری و ابتکار عملی در سایهٔ مارک تجاری شرکت مناسب است و کدام نوآوریها تناسب لازم را ندارند.
مدیریت علائم تجاری
به علت ماهیت پویای بازار جهانی امروز، مدیریت مارک تجاری کار بسیار پیچیدهای شدهاست. در سالهای اخیر نقش و اهمیت مدیریت مارک تجاری تغییرات زیادی به صورت زیر کردهاست:
الف- مدیریت ارتباط با مشتری (CRM): برخلاف گذشته که توجه بر محصولات تولید شده بود نه خواستهٔ مشتری، امروزه توجه مدیران به نیاز بازار و مشتری است نه بر محصول ارائه شده. چون ثابت شدهاست که مشتریان در تعیین موفقیت یا شکست مارک تجاری نقش مؤثری دارند.
ب- مدیریت بازار و گروه: به علت توجه بازار و نه مشتری، مدیریت محصول به سمت مدیریت گروه میرود و برای مدیریت مارک تجاری میتوان از روش صنعت متقاطع استفاده کرد.
ج- مدیریت مارک تجاری بینالمللی: تاکید بر مارک تجاری جهانی به جای علائم محلی بسیار مؤثرتر است و برای نیل به این هدف باید در ابتدا مارکهای تجاری را که به صورت بینالمللی شدهاند گسترش داده و به مارک تجاری جهانی تبدیل کنیم.
برخی از قوانین تثبیت نام تجاری
قانون اول- قانون گسترش
قدرت یک نام تجاری نسبت معکوس با گسترش آن دارد. انسان موجودی طمعکار است و هرچه بهدست آورد باز بیشتر طلب میکند. در دنیای کسب و کار نیز وضع به همین منوال است، به گونهای که شرکتها خطوط ضمیمه اضافه کرده و کالاها و انشعابهای فرعی بیشتری ایجاد میکنند. با این کار شاید در کوتاه مدت منافعی بهدست آورند ولی در بلندمدت تنها نام تجاری خود را کمرنگتر میکنند. زیرا وقتی یک شرکت در ذهن مصرفکننده برای یک کالای خاص یا یک طبقهبندی خاص حک میشود این تثبیت به مرور زمان بیشتر میشود اما زمانی که نام تجاری خود را بر روی انواع مختلفی از کالا میگذارد در واقع این تاثیر بین آنها تقسیم میشود لذا باید دامنه را محدود کنیم و در حیطهٔ کاری خود متمرکز شویم .
قانون دوم- قانون معروفیت
تولد یک نام تجاری از طریق معروفیت و شهرت آن شکل میگیرد.ابتدا باید به این شهرت برسیم تا بتوانیم خود را تثبیت کنیم. یکی از راههای معروف شدن پیشگام بودن است. به این معنی که حتی اگر نمیتوانیم در یک طبقهبندی کلی اول باشیم میتوان در یک زیر طبقه و یک مقوله پیشگام باشیم و صرف تولد یک کالای جدید در یک طبقهبندی خاص به شهرت نمیرسیم مانند : سی ان ان CNN: نخستین شبکهٔ خبری کابلی و مرغ سوخاری کنتاکی (KFC): نخستین فروشگاه زنجیرهای که مرغ را با طبخ جدید(سرخ شده) تحویل میداد.
قانون سوم- قانون تبلیغات
هر نام تجاری پس از تولد، برای ماندگاری نیازمند تبلیغات است. بعد از اینکه نام تجاری خلق شد برای اینکه در گردونهٔ رقابتی محو و کمرنگ نشود باید به تبلیغات بپردازد. تبلیغات ابزار نیرومندی در جهت حفظ و نگهداری یک نام تجاری پس از کسب آن است و نمیتواند یک نام تازه پا و جدید را رهبری کند. در واقع به صرف تبلیغات نمیتوانیم یک نام تجاری جدید را تثبیت کنیم. هزینهٔ سرسامآور تبلیغات شاید نتواند بهای خود را بپردازد اما باعث میشود رقبا مجبور به صرف هزینههای هنگفتی در همین راستا شده و اگر توان مالی آن را ندارند ناچار به تبعیت از ما حرکت میکنند. شرکتها در زمان اوج شهرت و معروفیت خود باید به تبلیغات بپردازند تا همچنان قوی، محکم و پررنگ بمانند مانند کارت اعتباری ویزا یا شرکت معروف و صاحب نام مایکروسافت.
قانون چهارم- قانون واژه
برای تملک ذهن مصرف کننده و به منظور تثبیت نام تجاری باید به کوششی وصف ناپذیر پرداخت. نام تجاری بهتر است کوتاه، ساده و مختصر باشد تا در نقل شفاهی راحتتر بیان شود زیرا تاثیر نقل شفاهی در تثبیت آن بیسار بیشتر از نقل کتبی است. وقتی مایلید یک نام تجاری خلق کنید سعی کنید واژهای را از محصول خود تثبیت کنید که به هیچ شرکت و سازمانی تعلق ندارد.
قانون پنجم- قانون اعتبار
رکن اصلی یک نام تجاری در ادعای اصالت آن است. اگر بتوانیم نام تجاری خود را تثبیت کنیم میتوانیم در آن ادعای اصالت کنیم. شعار کوکاکولا این بود:"این یک نوشابهٔ واقعی است." این ادعا آنقدر با نام تجاری رابطهٔ تنگاتنگی برقرار کرده بود که همه میگفتند:"بله این یک نوشابهٔ اصیل است و بقیه تنها تقلیدی از آن هستند". همان طور که میبینید وقتی نام تجاری به خوبی و قدرتمند تثبیت میشود حتی ادعاهای ما بر اداعای رقبا برتری مییابد.
قاون ششم- قانون کیفیت
کیفیت مهم است اما نام تجاری تنها با کیفیت ساخته نمیشود.آیا صرف ارائهٔ محصول با کیفیت بالا را میتوان نام تجاری را تثبیت کرد؟ پس اگر این طور است ساعت رولکس دقیقتر از بقیهٔ ساعتها زمان را نشان میدهد؟ آیا مرسدس بنز کمتر از کادیلاک با مشکلات فنی روبرو میشود؟ طبق آمار گرفته شده بسیاری از افراد طعم پپسی را ترجیح میدهند اما فروش کوکاکولا بیشتر است. مشاهدات طی سالهای طولانی به این نتیجه منجر شده که ابتدا باید نام تجاری خود را تثبیت کنید و البته محصول را با کیقیت بالا ارائه دهید و هرگز تصور نکنید که کیفیت به تنهایی قادر به خلق نام تجاری شما خواهد بود.
قانون هفتم- قانون نام
در درازمدت مارک تجاری چیزی جز یک نام نیست و همانطور که گفتیم باید دامنهٔ خود را محدود کرده و در کوتاهمدت به تثبیت نام تجاری خود بپردازیم اما در درازمدت تنها چیزی که از کمپانی شما میماند یک نام است. مانند شرکت زیراکس که شاید امروزه تنها دارایی ۵/۱۹ میلیادر دلاری شرکت زیراکس تنها و تنها نام آن است.
قانون هشتم- قانون هم خانوادگی
زمان و مکان مناسبی برای ارائه نام تجاری دوم وجود دارد.در حالی که شرکتی از معروفیت خوبی برخوردار است می توتند با اضافه کردن نام دوم به انتهای نام اصلی موجب گسترش محصول جدید خود گردد. برای مثال نام تجاری کوکاکولا لایت برای محصول جدید مناسب است چرا که هم از خانواده کوکاکولاست و هم نشان دهنده بدون قند بودن محصول است.
قانون نهم- قانون شکل
یک آرم تجاری باید به گونهای طراحی شود که خیرهکننده باشد. در طراحی آرم باید از اشکال ساده استفاده کنیم و شکلهایی که از عناصر متعدد تشکیل شدهاند را به کار نبریم. وقتی آرم تجاری شکلی ساده دارد به راحتی در ذهن تثبیت میشود مانند آرم شرکت نایک که به حدی توانسته به کمک این قانون، نام تجاری خود را در اذهان تثبیت کند که حتی نیاز به نوشتن کلمهٔ NIKE در زیر آرم خود ندارد.
قانون دهم – قانون رنگ
یک نام تجاری باید رنگ متضاد رقیب اصلی خود را انتخاب کند. اگر پیشگام هستید نزدیکترین رنگ به محصول خود را انتخاب کنید. بهتر است از رنگهای اصلی و مشخص به جای رنگهای ترکیبی استفاده شود. اما اگر رقیب شما زودتر این کار را کرده است سعی کنید رنگ متضاد با رقیب را انتخاب کنید. کداک زرد را انتخاب کرد و فوجی سبز را. با این کار میتوانید نام تجاری خود را با رنگی که متعلق به خودتان است تثبیت کنید
تعریف نام تجاری الکترونیکی (E-brand)
در مقایسه با مارکهای تجاری که سالیان سال است بر اساس صنعت brick and mortar ساخته میشوند، روش جدیدی برای ساختن علائم تجاری در شرکتهای click-and-click وجود دارد که صنعت تجارتالکترونیک نام دارد.یک e-brand نشانگر هویت شرکت در وب است که به کمک بازار تجارتالکترونیک طراحی شده است.تجارت الکترونیک امکان خرید آسان را در هر زمان و مکانی تنها با فشردن یک کلیک موس برای مشتریان فراهم میکند. علاوه بر این امکانات مشتریان میتوانند اطلاعات مورد نیاز خود را از طریق جستجو در وبگاههای مختلف بدست آورند. از طرفی به دلیل پیچیدگیهای موجود در "بازار دیجیتال جدید رفتار مصرف کنندگان محتلف و طراحی یک e-brand قدرتمند"، هنوز درک روشنی از E-brand وجود ندارد.
برای اینکه بتوان مخاطبان وبگاهها را به مشتریانی وفادار تبدیل کرد طراحان وبگاهها میبایست یک محیط مجازی تعاملی به وجود آورند که این کار توسط توسعهٔ علائم تجاری ماندگار و جذاب، با به کار بردن قابلیتهای شگفت انگیز محیطهای چند رسانهای اینترنت صورت میگیرد. به منظور طراحی یک e-brand موفق، شرکتها باید روی خصوصیات یک e-brand نظیر برقراری ارتباطات صمیمانه با مشتریان، سرگرمی ها، ماندگاری و ... تمرکز یابند.
طراحی E-brand
امروزه با استفاده از امکاناتی که اینترنت در اختیار بشر قرار میدهد میتوان ازاستراتژیهای مناسبی به منظور افزایش ارزش و کارایی طراحی یک e-brand استفاده کرد. در این راستا میتوان یک محیط مجازی مطابق با نیازهای مشتریان ایجاد کرد به نحوی که e-brandهای به کار رفته در این دنیای مجازی میتوانند محیط رقابتی مناسبتری را نسبت به مارک تجاری شرکتهای سنتی که در دنیای واقعی گسترش مییابند فراهم کنند. در عصر فعلی بازار رقابتی به سمت جلب رضایت مشتری و بهینهکردن زنجیرهٔ تاًمین پیش میرود. برای نیل به این هدف در اینترنت، e-brandهای مختلفی توسعه یافتهاند و بسیاری از شرکتهایی که برای داد و ستد از روشهای سنتی استفاده میکردند، مارکهای تجاری خود را از دنیای واقعی به دنیای اینترنت انتقال دادهاند.
نتیجه گیری
بعد از خلق هر نام تجاری، شرکت باید حداکثر تلاش خود را در زمینهٔ تثبیت آن نام در ذهن مصرفکننده انجام دهد. البته برای باقی ماندن در گردونهٔ رقابتی، پس از تولد یک نام تجاری باید به تبلیفات و تداوم در کیفیت محصول پرداخت که برای نیل به این هدف میتوان از راهکارها و تجربیات شرکتهای صاحبنام و موفق استفاده کرد. امروزه شرکتها برای انتقال نامهای تجاری خود از دنیای offline به دنیای online از استراتژیها و متدولوژیهای مناسب برای طراحی E-brand خود استفاده میکنند. امید است با تحقیقات بیشتر و ارائهٔ راهکارهای شایستهتر، شرکتهای آسیایی نیز بتوانند از عهدهٔ رقابتهای در حال افزایش در مقابل علائم تجاری بینالمللی برآیند و به بازارهای جهانی نفوذ کنند.
فناوری
فناوری یا تکنولوژی (به فرانسوی: technologie) شگردها وبه کاربردن ابزارها، دستگاهها، مادهها و فرایندهایی گره گشای دشواریهای انسان است. فناوری فعالیتی انسانی است و از همین رو، از دانش و از مهندسی دیرینه تر است.
این اصطلاح بر مجموعهٔ «دانش» قابل دسترس برای ساختن ملزومات و مصنوعات از هر نوع، برای پرداختن به حرفهها و مهارتهای دستی (به استثنای انجا م کارهای مذهبی، جادویی، نظامی و یا آشپزی) و برای استخراج یا جمع آوری انواع مواد(به استثنای موادی که برای خوراک یا برای مراسم مذهبی یا جادویی مورد استفاده قرار میگیرند)دلالت دارد.
در مورد جوامعی که هم اکنون صنعتی اند یا جوامعی که در حال صنعتی شدن هستند این اصطلاح دلالت دارد بر همه یا بخش منظمی از آن مجموعه «دانش» که مربوط است به:
اصول علمی و اکتشافات
فرایندهای صنعتی موجود و پیشین، منابع نیرو و مواد، و روشهای انتقال و ارتباط، که تصور میشود به تولید یا بهبود کالالها و خدمات مربوط باشند.
مفهوم تکنولوژی به صورت دانشی که به ساختن و بکار بردن ابزار و وسائل مربوط میشود، و دانش استفاده از مواد خام (به استثنای خوراک)
«نظام تکنولوژیک» یعنی «ابزار مادی و مجموعهای از دانش» که «در اختیار افراد سهیم در یک اقتصاد قرار دارد».
کاربرد صنعتی نتایج علم که کار فن شناسان و مهندسان است و «علم» یا «علم محض» اختصاص داده شدهاست.
دلالت دارد بر فعالیت عملی در راه بهبود روشها و وسائل صنعتی قدیمی بدون ارجاع به اصول علمی، یعنی گرایش به «اختراع اشیاء و فرایندهای جدید یا ایجاد بهبود در اشیاء و فرایندهای قدیمی تر.. و شاید اکثر اختراعات فنی و ترقیات بی هیچ نوع کمکی از سوی علم محض صورت گرفتهاست.
دلالت دارد بر مجموعهای از دانش و مهارتی که مبشر اختراعات و ترقیات فنی بوده یا بالقوه قابل استفادهٔ آنها باشد.
واژه فناوری اغلب به نوآوریها و نوابزارهایی اشاره دارد که از اصول و فرایندهای تازه یافتهٔ دانشی بهره میگیرند. از این رو مقولهٔ فناوری ممکن است در بدو مواجهه عجیب جلوه کند. لیکن چنین نیست. حتی نوآوریهای بسیار کهن مانند چرخ هم نمونههایی از فناوری بوده و به شمار میروند. از مصداقهای فناوری نزد قدما فوت کوزهگری بودهاست.
فناوری همان تسلط و تبحر انجام کار است، فناوری توانایی انجام کار در تمامی سطوح و زمینهها است. یعنی طراحی، ساخت، استفاده، تعمیر و نگهداری و تحقیق و توسعه و غیره میباشد.
امروزه بسیاری از فناوریها در نتیجه پژوهش به دست میآیند و پژوهشگاههای فناوری زیادی در سراسر جهان بر پا شدهاست. تکنولوژی به معنای اصلی حداکثر استفاده از کمترین امکانات موجود میباشد. در کتاب مبانی و مدیریت فناوری اطلاعات آمدهاست:
فناوری یا همان تکنولوژی، که از دو لغت یونانی techne و logia تشکیل شدهاست که اولی به معنی هنر و دومی به معنی علم و دانش است.
فناوری به معنی کاربرد منظم معلومات علمی و دیگر آگاهیهای نظامیافته برای انجام وظایف علمی است.
فناوری را میتوان کلیهٔ دانشها، فرایندها، ابزارها، روشها و سیستمهای به کار رفته در ساخت محصولات و ارائهٔ خدمات تعریف کرد.
فناوری کاربرد عملی دانش و ابزاری برای کمک به تلاش انسان است.
فناوری نوآورد (cutting-edge) به فناوریای گفته میشود که به تازگی در بازار آمده و قابلیتهای نوین و نوآورانهای ارائه میکند.
یونیدو فناوری را کاربرد علوم در صنایع با استفاده از رویهها و مطالعات منظم میداند
فرهنگ لاروس، فناوری را مطالعهٔ ابزارها، شیوهها و روشهای مورد انتظار و مورد استفاده در حوزهها گوناگون صنعت میداند.
فناوری مجموعهای از فرایندها، روشها، فنون، ابزار، تجهیزات، ماشینآلات و مهارتهایی است که توسط آنها کالایی ساخته شده و یا خدمتی ارائه میگردد.
فناوری عبارت است از کاربرد علوم در صنایع با استفاده از رویهها و مطالعات منظم و جهتدار.
علام با مطالعهٔ طبیعت به بررسی رفتارهای طبیعی و فیزیکی پرداخته و به دنبال کشف پدیدهها است و در حالیکه فناوری با به کارگیری ایدهها و دستاوردهای علمی، خدمات و کالای مورد نیاز بشر را ارائه میکند.
فناوری عامل تبدیل منابع طبیعی، سرمایه و نیروی انسانی به کالا و خدمات است که عناصر متشکله و یا ارکان آن عبارت است از: سختافزار، انسان افزار یا نیروی انسانی متخصص، فناوری متبلور در اسناد و مدارک یا اطلاعات، سازمانها یا نهادافزار.
تکنولوژی یا فناوری به معنای کاربرد منظم معلومات علمی و دیگر آگاهیهای نظام یافته برای انجام وظایف عملی است. به بیان ساده تر، تکنولوژی کاربرد عملی دانش و ابزاری برای کمک به تلاش انسان است و تأثیر بسزایی بر توسعه جوامع بشری دارد.
تاثیر بر زندگی
یک پژوهش میدانی در مورد استفاده از نمایشگرهای الکترونیکی نشان میدهد که از هر ده نفر، شش نفر احساس میکنند که روزانه وقتشان را بیش از حد در جلوی این دستگاهها میگذرانند.آنها میگویند میخواهند یک زندگی سادهتر و آهستهتر داشته باشند.این پژوهش همچنین رویکرد فناوری به حیطه فردی، به سنت و جهانیشدن را بررسی کرده است. سه چهارم افراد شرکتکننده گفتهاند که فکر میکنند جهان با سرعتی بیش از حد برای آنها در حال تغییر است.
تاریخ فناوری
تاریخ فناوری به بیان سیر زمانی اختراع و ساخت ابزار و وسائل مورد نیاز در زندگی انسانها و جوامع بشری مبادرت میکند.
جامعه اطلاعاتی
هدف جامعهٔ اطلاعاتی این است که به وسیله فناوری اطلاعات مزیت رقابتی در سطح جهانی به دستآورد. یک جامعه اطلاعاتی یک جامعه است که تولید، توزیع، مصرف، تجمیع و مدیریت اطلاعات یک امر مهم اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تلقی میشود. مردمی که لوازم موجود برای ایفای نقش در چنین جامعهای را دارند را شهروندان دیجیتال گویند. این شاخص یکی از معیارهایی است که ورود ما را به فاز جدیدی از جوامع نشان میدهد. جامعهٔ اطلاعاتی مرحله بعد از جامعه صنعتی است.
تعریف
تعریف دقیق جهانی که مورد قبول همه باشد از جامعه اطلاعاتی وجود ندارد. اکثر نظریه پردازان بر این نکته توافق دارند که جامعه اطلاعاتی حاصل تغییراتی است که از دهه ۱۹۷۰ شروع شد و امروزه طرز کار جوامع را از بنیاد متحول کردهاست. برخی افراد نظیر آنتونیو نگری جامعه اطلاعاتی را جامعهای توصیف کردهاند که مردم آن کار غیرمادی انجام میدهند که به تولید دانش و فرهنگ اشاره دارد. مشکلی که این تعریف دارد این است که پایههای مادی و صنعتی جامعه را ندیده میگیرد. هر چند که این مدل به مساله کارگران اشاره میکند و این که چه مقدار نیروهای خلاق جامعه نیاز دارد. برای مثال هم اکنون در صنعت نشر رایج شدهاست که یک ناشر تنها کتابهای مولفین پرطرفدارش را چاپ کند و مولفین خرد را رها کند. با این تفاسیر جامعه ژاپن بهترین نمونه برای یک جامعه اطلاعاتی است. جامعه اطلاعاتی جامعهای است که در آن کیفیت زندگی، گستره گوناگونی اجتماعی و توسعه اقتصادی و به طور روزافزون به اطلاعات و بهرهوری از آن متکی باشد جامعه اطلاعاتی میگویند.
توسعه مدل جامعه اطلاعاتی
یکی از اولین افرادی که مفهوم جامعه اطلاعاتی را بسط داد اقتصاددان فریتز ماچلاپ بود. وی در سال ۱۹۳۱ تحقیقات خود را در این زمینه شروع کرد. کار او در سال ۱۹۶۲ با انتشار کتاب "تولید و توزیع دانش در ایالات متحده" به اوج رسید. این کتاب به سرعت به ژاپنی و روسی ترجمه شد و ژاپنیها تاثیر بسیاری از آن پذیرفتند.
مسله فناوریها و نقش آنها در جوامع معاصر در ادبیات علمی تحت عناوین مختلفی مورد بحث قرار گرفتهاست. ایدههای دانش یا اقتصاد اطلاعات، جامعه پسا صنعتی، جامعه پست مدرن، جامعه شبکهای، انقلاب اطلاعات، سرمایه داری اطلاعاتی، سرمایه داری شبکهای و مواردی این چنینی طی دهههای اخیر به تفصیل مورد بررسی واقع شدهاست.
ماچلاپ مفهوم صنعت دانش را در سال ۱۹۶۲ معرفی کرد. او پنج بخش دانش را تفکیک کرد:آموزش، تحقیقات و توسعه، رسانههای جمعی، فناوریهای اطلاعات و خدمات اطلاعاتی. بر اساس این تقسیم بندی او محاسبه کرد که ۲۹٪ تولید ناخالص ملی امریکا در سال ۱۹۵۹ در صنایع دانشی تولید شدهاست.
پیتر دراکر این بحث را آغاز کرد که گذاری از اقتصاد مبتنی بر کالاهای مادی به اقتصاد مبتنی بر دانش در حال جریان است.
برای دنیل بل تعداد کارمندانی که در بخش تولید و خدمات اطلاعاتی شاغل هستند یک فاکتور برای تشخیص یک جامعه اطلاعاتی است.
ژان فرانسوا لیوتارد گفت که اطلاعات نیروی اصلی تولید در دهههای اخیر شدهاست و دانش به شکل یک کالا درآمدهاست. او افزود که جوامع پساصنعتی دانش را در دسترس عوام قرار میدهند زیرا اطلاعات و فناوریها در جامعه گسترش مییابد و روایت بزرگ ساختارها و گروههای تمرکزیافته را میشکند. او این شاخصه را ویژگی جامعه پست مدرن میدانست.
ردوان ریچا معتقد بود که جامعه به یک تمدن علمی بر پایه خدمات، آموزش و فعالیتهای خلاقانه در حال تغییر شکل است. این دگردیسی حاصل پیشرفت و نفوذ فناوریهای نوین به ویژه فناوریهای رایانهای است.
در سالهای اخیر مفهموم جامعه شبکهای اهمیت ویژهای در نظریه جامعه اطلاعاتی پیدا کردهاست. منطق شبکهای در کنار اطلاعات، توسعه، انعطافپذیری و یک پارچگی یکی از ستونهای اصلی پارادایم فناوری اطلاعات است. بخشهای مختلف یک جامعه در عصر اطلاعات در بستر شبکه به یکدیگر متصل میشوند. به عبارت دیگر شبکههای همچون شبکه عصبی پیکره جامعه اطلاعاتی میباشند.
انتقاد اصلی که از سوی فرهیختگان بر مفهوم جامعه اطلاعاتی وارد شدهاست این است که این گونه تعاریف این تصور را میتواند در پی داشته باشد که ما کلاً وارد نوع جدیدی از جامعه شدهایم.فرانک وبستر میگوید اگر تنها ما با اطلاعات بیشتری طرف هستیم چرا باید کسی بگوید که جامعهای داریم که تا پیش از این در تاریخ بی سابقه بودهاست. به همین خاطر اندیشمندان انتقادی عناوین دیگری را به جای جامعه اطلاعاتی پیشنهاد دادهاند مثل:
سرمایه داری شبکهای بینالمللی
سرمایه داری اطلاعاتی
سرمایه داری دیجیتال
سرمایه داری مجازی
طبیعت دوم و سوم
جامعهٔ اطّلاعاتی وسایل انتقال اطلاعات از یک نقطه به نقطه دیگر است. همان طور که فناوری به مرور زمان پیشرفت کرده راههای به اشتراک گذاشتن اطّلاعات با دیگران نیز دستخوش تغییر و پیشرفت شدهاست.
"طبیعت دوم" به گروهی از تجربیات اشاره میکند که در بستر فرهنگ رخ دادهاند. آنها میتوانند در آینده معنایی دیگر به خود بگیرند. به عنوان یک جامعه ما این کار را مدام انجام میدهیم به طوری که برای ما طبیعی میشود. بنابراین با پیروی از یک الگوی ساخته شده توسط فرهنگ ما میتوانیم تشخیص دهیم که چگونه اطلاعات را از راههای مختلف منتقل و متحول کردهایم. بنابراین انتقال اطلاعات از راههای نوین نظیر چت آنلاین به صورت عادت برای جامعه در میآید و آن را طبیعی تلقی میکند. این راههای جدید انتقال اطلاعات به ما کمک میکنند که اطلاعات را بیش از پیش منتشر کنیم.
از همین جا چیزی به نام "طبیعت سوم" شکل میگیرد. طبیعت سوم تعمیمی بر طبیعت دوم است، طبیعت سوم کنترل طبیعت دوم است. این طبیعت جایی گسترش مییابد که محدودیتهای طبیعت دوم واقع است. طبیعت سوم سرعت و حجم انتشار اطلاعات را افزایش میدهد و از این طریق جامعه را به شکلی دیگر سامان میبخشد.
1:06 am
کاربرد برنامه نویسی
زبان برنامه نویسی یک مکانیزم ساخت یافته برای تعریف دادهها، و عملیات یا تبدیلهایی که ممکن است بطور اتوماتیک روی آن داده انجام شوند، فراهم میکند. یک برنامه نویس از انتزاعات آماده در زبان استفاده میکند تا مفاهیم به کار رفته در محاسبات را بیان کند. این مفاهیم به عنوان یک مجموعه از سادهترین عناصر موجود بیان میشوند(مفاهیم ابتدایی نامیده میشوند).

زبانهای برنامه نویسی با غالب زبانهای انسانی تفاوتی دارد و آن این است که نیاز به بیان دقیق تر و کامل تری دارد. هنگام استفاده از زبانهای طبیعی برای ارتباط با دیگر انسانها، نویسندگان و گویندگان میتوانند مبهم باشند و اشتباهات کوچک داشته باشند، و همچنان انتظار داشته باشند که مخاطب آنها متوجه شده باشد. اگرچه، مجازا، رایانهها "دقیقاً آنچه که به آنها گفته شده را انجام میدهند." و نمیتوانند "بفهمند" که نویسنده دقیقاً چه کدی مد نظر نویسنده بودهاست] البته امروزه برنامههایی برای انجام این کار تولید شدهاند و تلاشهای بسیاری در این زمینه انجام شده ولی هنوز به نتیجهٔ رضایت بخشی نرسیده است[. ترکیب تعریف زبان، یک برنامه، و ورودی برنامه بطور کامل رفتار خروجی را به هنگام اجرای برنامه (در محدوده کنترل آن برنامه) مشخص میکند. برنامههای یک رایانه ممکن است در یک فرایند ناپیوسته بدون دخالت انسان اجرا شوند، یا یک کاربر ممکن است دستورات را در یک مرحله فعل و انفعال مفسر تایپ کند.در این حالت "دستور"ها همان برنامهها هستند، که اجرای آنها زنجیروار به هم مرتبطند.به زبانی که برای دستور دادن به برنامهای استفاده میشود، زبان اسکریپت میگویند. بسیاری از زبانها کنار گذاشته شدهاند، برای رفع نیازهای جدید جایگزین شدهاند، با برنامههای دیگر ترکیب شدهاند و در نهایت استعمال آنها متوقف شدهاست. با وجود اینکه تلاشهایی برای طراحی یک زبان رایانه" کامل" شدهاست که تمام اهداف را تحت پوشش قرار دهد، هیچ یک نتوانستند بطور کلی این جایگاه را پر کنند. نیاز به زبانهای رایانهای گسترده از گستردگی زمینههایی که زبانها استفاده میشوند، ناشی میشود:
محدوده برنامهها از متون بسیار کوچک نوشته شده توسط افراد عادی تا سیستمهای بسیار بزرگ نوشته شده توسط صدها برنامه نویس است
توانایی برنامه نویسها: از تازه کارهایی که بیش از هر چیز به سادگی نیاز دارند تا حرفهایهایی که با پیچیدگی قابل توجهی کنار میآیند.
برنامهها باید سرعت، اندازه و سادگی را بسته به سیستمها از ریزپردازندها تا ابر رایانهها متناسب نگه دارند.
برنامهها ممکن است یک بار نوشته شوند و تا نسلها تغییر نکنند، و یا ممکن است پیوسته اصلاح شوند.
در نهایت، برنامه نویسها ممکن است در علایق متفاوت باشند: آنها ممکن است به بیان مسائل با زبانی خاص خو گرفته باشند.
یک سیر رایج در گسترش زبانهای برنامه نویسی این است که قابلیت حل مسائلی با درجات انتزاعی بالاتری را اضافه کنند. زبانهای برنامه نویسی اولیه به سختافزار رایانه گره خورده بودند. همانطور که زبانهای برنامه نویسی جدید گسترش پیدا کردهاند، ویژگیهایی به برنامهها افزوده شده که به برنامه نویس اجازه دهد که ایدههایی که از ترجمه ساده به دستورات سختافزار دورتر هستند نیز استفاده کند. چون برنامه نویسها کمتر به پیچیدگی رایانه محدود شدهاند، برنامههای آنها میتواند محاسبات بیشتری با تلاش کمتر از سوی برنامه نویس انجام دهند. این به آنها این امکان را میدهد که کارایی بیشتردر واحد زمان داشته باشند. "پردازندههای زبان طبیعی" به عنوان راهی برای ازبین بردن نیاز به زبانهای اختصاصی برنامه نویسی پیشنهاد شدهاند. هرچند، این هدف دور است و فواید آن قابل بحث است. "ادسگر دیجسترا" موافق بود که استفاده از یک زبان رسمی برای جلوگیری از مقدمه سازی ساختارهای بی معنی واجب است، و زبان برنامه نویسی طبیعی را با عنوان "احمقانه" رد کرد، "آلن پرلیس" نیز مشابها این ایده را رد کرد. مطابق با متدولوژی نامتجانس استفاده شده توسط langpop.com در سال ۲۰۰۸، ۱۲ زبان پرکاربرد عبارتند از: C, C++, C#, Java, JavaScript, Perl, PHP, Python, Ruby, Shell, SQL, and Visual Basic.
المانها
تمام زبانهای بزنامه نویسی تعدادی بلوکهای ابتدایی برای توضیح داده و پردازش یا تبدیل آنها(مانند جمع کردن دو عدد با انتخاب یک عضو از یک مجموعه)دارند. این " عناصرابتدایی" بوسیله قوانین معناشناسی و دستوری تعریف میشوند که ساختار و معنای مربوطه را توضیح میدهند.
دستور(
syntax)
فرم سطحی یک زبان برنامه نویسی دستور آن نامیده میشود. غالب زبانهای برنامه نویسی کاملاً متنی اند؛ و از دنبالهٔ متون شامل کلمات، اعداد، نشانگذاری، بسیار شبیه زبان نوشتاری طبیعی استفاده میکنند. از طرف دیگر، برنامههایی نیز وجود دارند که بیشتر گرافیکی اند، و از روابط بصری بین سمبلها برای مشخص کردن برنامه استفاده میکنند. دستور یک زبان ترکیبات ممکن سمبلها برای ایجاد یک برنامهٔ درست را از نظر دستوری مشخص میکند. معنایی که به یک ترکیب سمبلها داده میشود با معناشناسی اداره میشود(قراردادی یا نوشته شده در پیاده سازی منبع). از آنجا که اغلب زبانها متنی هستند، این مقاله دستور متنی را مورد بحث قرار میدهد.
دستور زبان برنامه نویسی معمولاً بوسیله ترکیب عبارات معین(برای ساختار لغوی) و فرم توضیح اعمال(برای ساختار گرامری) تعریف میشوند. متن زیر یک گرامر ساده، به زبان lisp است: expression ::= atom | list atom ::= number | symbol number ::= [+-]?['۰'-'۹']+ symbol ::= ['A'-'Za'-'z'].* list ::= '(' expression* ')' این گرامر موارد ذیل را مشخص میکند:
یک عبارت یا atom است و یا یک لیست
یک atom یا یک عدد است و یا یک سمبل
یک عدد دنباله ناشکستهای از یک یا تعداد بیشتری اعداد دهدهی است، که یک علامت مثبت و یا منفی میتواند پیش از آن بیاید.
یک سمبل حرفی است که بعد از هیچ یا تعدادی کاراکتر (جز فاصله) میآید.
یک لیست تعدادی پرانتز است که میتواند صفر یا چند عبارت در خود داشته باشد.
"۱۲۳۴۵"، "()"، "(a b c۲۳۲ (۱))" مثالهایی هستند از دنبالههای خوش فرم در این گرامر.
همه برنامههایی که از لحاظ دستوری درست هستند، از نظر معنا درست نیستند. بسیاری از برنامههای درست دستوری، بد فرم اند، با توجه به قوانین زبان؛ و ممکن است (بسته به خصوصیات زبان و درست بودن پیاده سازی) به خطای ترجمه و یا استثنا(exception) منتج شود. در برخی موارد، چنین برنامههایی ممکن است رفتار نامشخصی از خود نشان دهند. حتی اگر یک برنامه در یک زبان به خوبی بیان شده باشد، ممکن است دقیقاً مطلوب نویسنده آن نبوده باشد.
به عنوان مثال در زبان طبیعی، ممکن نیست به برخی از جملات درست از لحاظ گرامری، معنای خاصی اطلاق کرد و یا ممکن است جمله نادرست باشد:
"ایدههای بی رنگ سبز با خشم میخوابند."از نظر دستوری خوش فرم است ولی معنای مورد قبولی ندارد.
"جان یک مجرد متاهل است." از نظر دستوری درست است، ولی معنایی را بیان میکند که نمیتواند درست باشد.
این قسمت از زبان C از نظر دستوری درست است، اما دستوری را انجام میدهد که از نظرمعنایی تعریف نشده است(چون p یک اشاره گر خالی است، عمل p->real,p->im معنای خاصی ندارد.) complex *p = NULL; complex abs_p = sqrt (p->real * p->real + p->im * p->im);
گرامر مورد نیاز برای مشخص کردن یک زبان برنامه نویسی میتواند با جایگاهش در "سلسله مراتب چامسکی" طبقه بندی شود. دستور اغلب زبانهای برنامه نویسی میتواند بوسیله یک گرامر نوع ۲ مشخص گردد، برای مثال، گرامرهای مستقل از متن.
معناشناسی ایستا
معناشناسی ایستا محدودیتهایی بر روی ساختار مجاز متنها تعیین میکند که بیان آنها در فرمول دستوری استاندارد مشکل و یا غیر ممکن است. مهمترین این محدودیتها به وسیله سیستم نوع گذاری انجام میشود.
سیستم نوع گذاری
یک سیستم نوع گذاری مشخص میکند که یک زبان برنامه نویسی چگونه مقادیر و عبارات را در نوع(type) دسته بندی میکند، چگونه میتواند آن نوعها را تغییر دهد و رفتار متقابل آنها چگونهاست. این کارعموما توضیح داده ساختارهایی که میتوانند در آن زبان ایجاد شوند را شامل میشود. طراحی و مطالعه سیستمهای نوع گذاری بوسیله ریاضیات قراردادی را تئوری نوع گذاری گویند.
زبانهای نوع گذاری شده و بدون نوع گذاری
یک زبان نوع گذاری شدهاست اگر مشخصات هر عملیات، نوع دادههای قابل اجرا توسط آن را با نشان دادن نوعهایی که برای آنها قابل اجرا نیست، تعیین کند. برای مثال، "این متن درون گیومه قرار دارد" یک رشتهاست. در غالب زبانهای برنامه نویسی، تقسیم یک رشته با یک عدد معنایی ندارد. در نتیجه غالب زبانهای برنامه نویسی مدرن ممکن است اجرای این عملیات را توسط برنامهها رد کنند. در برخی زبانها، عبارات بی معنی ممکن است هنگام ترجمه(compile) پیدا شود(چک کننده نوع ایستا)، و توسط کامپایلر رد شود، در حالی که در سایر برنامهها، هنگام اجرا پیدا شود.(چک کننده نوع دینامیک) که به استثنای در حال اجرا منتج شود(runtime exception). حالت خاص زبانهای نوع دار زبانهای تک نوعند. این زبانها غالباً اسکریپتی و یا مارک آپ هستند، مانند rexx وSGML و فقط یک داده گونه دارند—غالباً رشتههای کاراکتری که هم برای دادههای عددی و هم برای دادههای سمبلی کاربرد دارند. در مقابل، یک زبان بدون نوع گذاری، مثل اکثر زبانهای اسمبلی، این امکان را میدهد که هر عملیاتی روی هر دادهای انجام شود، که معمولاً دنبالهای از بیتها با طولهای متفاوت در نظر گرفته میشوند. زبانهای سطح بالا که بی نوع هستند شامل زبانهای ساده رایانهای و برخی از انواع زبانهای نسل چهارم.
در عمل، در حالیکه تعداد بسیار کمی از دیدگاه نظریه نوع، نوع گذاری شده تلقی میشوند(چک کردن یا رد کردن تمام عملیاتها)، غالب زبانهای امروزی درجهای از نوع گذاری را فراهم میکنند. بسیاری از زبانهای تولیدکننده راهی را برای گذشتن یا موقوف کردن سیستم نوع فراهم میکنند.
نوع گذاری ایستا و متحرک
در نوع گذاری ایستا تمام عبارات نوعهای خود را قبل از اجرای برنامه تعیین میکنند(معمولاً در زمان کامپایل). برای مثال، ۱ و (۲+۲) عبارات عددی هستند؛ آنها نمیتوانند به تابعی که نیاز به یک رشته دارد داده شوند، یا در متغیری که تعریف شده تا تاریخ را نگه دارد، ذخیره شوند.
زبانهای نوع گذاری شده ایستا میتوانند با مانیفست نوع گذاری شوند یا با استفاده از نوع استنباط شوند. در حالت اول، برنامه نویس بیشتر صریحاً نوعها را در جایگاههای منتنی مشخص مینویسد(برای مثال، در تعریف متغیرها). در حالت دوم، کامپایلر نوع عبارات و تعریفها را بر اساس متن استنباط میکند. غالب زبانهای مسیر اصلی(mainstream) ایستا نوع گذاری شده، مانند C#,C++ و Java، با مانیفست نوع گذاری میشوند
نوع گذاری قوی و ضعیف
نوع گذاری ضعیف این امکان را ایجاد میکند که با متغیری به جای متغیری دیگر برخورد شود، برای مثال رفتار با یک رشته به عنوان یک عدد. این ویژگی بعضی اوقات ممکن است مفید باشد، اما ممکن است باعث ایجاد برخی مشکلات برنامه شود که موقع کامپایل و حتی اجرا پنهان بمانند.
نوع گذاری قوی مانع رخ دادن مشکل فوق میشود. تلاش برای انجام عملیات روی نوع نادرست متغیر منجر به رخ دادن خطا میشود. زبانهایی که نوع گذاری قوی دارند غالباً با نام "نوع-امن" و یا امن شناخته میشوند. تمام تعاریف جایگزین برای "ضعیف نوع گذاری شده" به زبانها اشاره میکند، مثل perl, JavaScript, C++، که اجازه تعداد زیادی تبدیل نوع داخلی را میدهند. در جاوااسکریپت، برای مثال، عبارت ۲*x به صورت ضمنی x را به عدد تبدیل میکند، و این تبدیل موفقیت آمیز خواهد بود حتی اگر x خالی، تعریف نشده، یک آرایه، و یا رشتهای از حروف باشد. چنین تبدیلات ضمنی غالباً مفیدند، اما خطاهای برنامه نویسی را پنهان میکنند.
قوی و ایستا در حال حاضر عموماً دو مفهوم متعامد فرض میشوند، اما استفاده در ادبیات تفاوت دارد، برخی عبارت "قوی نوع گذاری شده" را به کار میبرند و منظورشان قوی، ایستایی نوع گذاری شدهاست، و یا، حتی گیچ کننده تر، منظورشان همان ایستایی نوع گذاری شدهاست. بنابراین C هم قوی نوع گذاری شده و هم ضعیف و ایستایی نوع گذاری شده نامیده میشود.
معناشناسی اجرا
وقتی که داده مشخص شد، ماشین باید هدایت شود تا عملیاتها را روی داده انجام دهد. معناشناسی اجرا ی یک زبان تعیین میکند که چگونه و چه زمانی ساختارهای گوناگون یک زبان باید رفتار برنامه را ایجاد کنند.
برای مثال، معناشناسی ممکن است استراتژی را که بویسله آن عبارات ارزیابی میشوند را تعریف کند و یا حالتی را که ساختارهای کنترلی تحت شرایطی دستورها را اجرا میکنند.
کتابخانه هسته
اغلب زبانهای برنامه نویسی یک کتابخانه هسته مرتبط دارند(گاهی اوقات "کتابخانه استاندارد" نامیده میشوند، مخصوصا وقتی که به عنوان قسمتی از یک زبان استاندارد ارائه شده باشد)، که به طور قراردادی توسط تمام پیاده سازیهای زبان در دسترس قرار گرفته باشند. کتابخانه هسته معمولاً تعریف الگوریتمها، داده ساختارها و مکانیزمهای ورودی و خروجی پرکاربرد را در خود دارد. کاربران یک زبان، غالباً با کتابخانه هسته به عنوان قسمتی از آن رفتار میکنند، اگرچه طراحان ممکن است با آن به صورت یک مفهوم مجزا رفتار کرده باشند. بسیاری از خصوصیات زبان هستهای را مشخص میکنند که باید در تمام پیاده سازیها موجود باشند، و در زبانهای استاندارد شده این کتابخانه هسته ممکن است نیاز باشد. بنابراین خط بین زبان و کتابخانه هسته آن از زبانی به زبان دیگر متفاوت است. درواقع، برخی زبانها به گونهای تعریف شدهاند که برخی از ساختارهای دستوری بدون اشاره به کتابخانه هسته قابل استفاده نیستند. برای مثالف در جاوا، یک رشته به عنوان نمونهای از کلاس “java.lang.String” تعریف شده است؛ مشابها، در سمال تاک(smalltalk) یک تابع بی نام(یک "بلاک") نمونهای از کلاس BlockContext کتابخانه میسازد. بطور معکوس، Scheme دارای چندین زیرمجموعه مرتبط برای ایجاد سایر ماکروهای زبان میباشد، و در نتیجه طراحان زبان حتی این زحمت را نیز تحمل نمیکنند که بگویند کدام قسمت زبان به عنوان ساختارهای زبان باید پیاده سازی شوند، و کدام یک به عنوان بخشی ازکتابخانه.
عمل
طراحان زبان و کاربران باید مصنوعاتی ایجاد کنند تا برنامه نویسی را در عمل ممکن سازند و کنترل کنند. مهمترین این مصنوعات خصوصیات و پیاده سازیهای زبان هستند.
خصوصیات
یک زبان برنامه نویسی باید تعریفی فراهم کند که کاربران و پیاده کنندههای زبان میتوانند از آن استفاده کنند تا مشخص کنند که رفتار یک برنامه درست است. با داشتن کد منبع: خصوصیات یک زبان برنامه نویسی چندین قالب میتواند بگیرد، مانند مثالهای زیر:
تعریف صریح دستور، معناشناسی ایستا، ومعناشناسی اجرای زبان. درحالیکه دستور معمولاً با یک معناشناسی قراردادی مشخص میشود، تعاریف معناشناسی ممکن است در زبان طبیعی نوشته شده باشند (مثل زبان C)، یا معناشناسی قراردادی(مثل StandardML ,Scheme)
توضیح رفتار یک مترجم برای زبان(مثل C,fortran). دستور و معناشناسی یک زبان باید از این توضیح استنتاج شوند، که ممکن است به زبان طبیعی یا قراردادی نوشته شود.
پیاده سازی منبع یا مدل. گاهی اوقات در زبانهای مشخص شده(مثل: prolog,ANSI REXX).دستور و معناشناسی صریحاً در رفتار پیاده سازی مدل موجودند.
پیاده سازی
پیاده سازی یک زبان برنامه نویسی امکان اجرای آن برنامه را روی پیکربندی مشخصی از سختافزار و نرمافزار را فراهم میکند. بطور وسیع، دو راه رسیدن به پیاده سازی زبان برنامه نویسی وجود دارد. کامپایل کردن و تفسیر کردن. بطور کلی با هر بک از ابن دو روش میتوان یک زبان را پیاده سازی کرد.
خروجی یک کامپایلر ممکن است با سختافزار و یا برنامهای به نام مفسر اجرا شود. در برخی پیاده سازیها که از مفسر استفاده میشود، مرز مشخصی بین کامپایل و تفسیر وجود ندارد. برای مثال، برخی پیاده سازیهای زبان برنامه نویسی بیسیک کامپایل میکنند و سپس کد را خط به خط اجرا میکنند.
برنامههایی که مستقیماً روی سختافزار اجرا میشوند چندین برابر سریعتر از برنامههایی که با کمک نرمافزار اجرا میشوند، انجام میشوند.
یک تکنیک برای بهبود عملکرد برنامههای تفسیر شده کامپایل در لحظه آن است. در این روش ماشین مجازی، دقیقاً قبل از اجرا، بلوکهای کدهای بایتی که قرار است استفاده شوند را برای اجرای مستقیم روی سختافزار ترجمه میکند.
تاریخچه
پیشرفتهای اولیه
اولین زبان برنامه نویسی به قبل از رایانههای مدرن باز میگردد. قرن ۱۹ دستگاههای نساجی و متون نوازنده پیانو قابل برنامه نویسی داشت که امروزه به عنوان مثالهایی از زبانهای برنامه نویسی با حوزه مشخص شناخته میشوند. با شروع قرن بیستم، پانچ کارتها داده را کد گذاری کردند و پردازش مکانیکی را هدایت کردند. در دهه ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰، صورت گرایی حساب لاندای آلونزو چرچ و ماشین تورینگ آلن تورینگ مفاهیم ریاضی بیان الگوریتمها را فراهم کردند؛ حساب لاندا همچنان در طراحی زبان موثر است.
در دهه ۴۰، اولین رایانههای دیجیتال که توسط برق تغذیه میشدند ایجاد شدند. اولین زبان برنامه نویسی سطح بالا طراحی شده برای کامپیوتر پلانکالکول بود، که بین سالهای ۱۹۴۵ و ۱۹۴۳ توسط کنراد زوس برای ز۳ آلمان طراحی شد.
کامپیوترهای اوایل ۱۹۵۰، بطور خاص ÜNIVAC ۱ و IBM ۷۰۱ از برنامههای زبان ماشین استفاده میکردند. برنامه نویسی زبان ماشین نسل اول توسط نسل دومی که زبان اسمبلی نامیده میشوند جایگزین شد. در سالهای بعد دهه ۵۰، زبان برنامه نویسی اسمبلی، که برای استفاده از دستورات ماکرو تکامل یافته بود، توسط سه زبان برنامه نویسی سطح بالا دیگر: FORTRAN,LISP , COBOL مورد استفاده قرار گرفت. نسخههای به روز شده این برنامهها همچنان مورد استفاده قرار میگیرند، و هر کدام قویا توسعه زبانهای بعد را تحت تاثیر قرار دادند. در پایان دهه ۵۰ زبان algol ۶۰ معرفی شد، و بسیاری از زبانهای برنامه نویسی بعد، با ملاحظه بسیار، از نسل algol هستند. قالب و استفاده از زبانهای برنامه نویسی به شدت متاثر از محدودیتهای رابط بودند.
پالایش
دوره دهه ۶۰ تا اواخر دهه ۷۰ گسترش مثالهای عمده زبان پرکاربرد امروز را به همراه داشت. با این حال بسیاری از جنبههای آن بهینه سازی ایدههای اولیه نسل سوم زبان برنامه نویسی بود:
APL برنامه نویسی آرایهای را معرفی کرد و برنامه نویسی کاربردی را تحت تاثیر قرار داد.
PL/i(NPL) دراوایل دهه ۶۰ طراحی شده بود تا ایدههای خوب فورترن و کوبول را بهم پیوند دهد.
در دهه ۶۰، Simula اولین زبانی بود که برنامه نویسی شئ گرا را پشتیبانی میکرد، در اواسط دهه۷۰. Smalltalk به دنبال آن به
عنوان اولین زبان کاملاً شئ گرا معرفی شد.
C بین سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۳ به عنوان زبان برنامه نویسی سیستمی طراحی شد و همچنان محبوب است.
Prolog، طراحی شده در ۱۹۷۲، اولین زبان برنامه نویسی منطقی بود.
در ۱۹۷۸ ML سیستم نوع چند ریخت روی لیسپ ایجاد کرد، و در زبانهای برنامه نویسی کاربردی ایستا نوع گذاری شده پیشگام شد.
هر یک از این زبانها یک خانواده بزرگ از وارثین از خود به جای گذاشت، و مدرنترین زبانها از تبار حداقل یکی از زبانهای فوق به شمار میآیند.
دهههای ۶۰ و ۷۰ مناقشات بسیاری روی برنامه نویسی ساخت یافته به خود دیدند، و اینکه آیا زبانهای برنامه نویسی باید طوری طراحی شوند که آنها را پشتیبانی کنند.
"ادسگر دیکسترا" در نامهای معروف در ۱۹۶۸ که در ارتباطات ACM منتشر شد، استدلال کرد که دستورgoto باید از تمام زبانهای سطح بالا حذف شود.
در دهههای ۶۰ و ۷۰ توسعهٔ تکنیکهایی صورت گرفت که اثر یک برنامه را کاهش میداد و در عین حال بهره وری برنامه نویس و کاربر را بهبود بخشید. دسته کارت برای ۴GL اولیه بسیار کوچکتر از برنامهٔ هم سطح بود که با ۳GL deck نوشته شده بود.
یکپارچگی و رشد
دهه ۸۰ سالهای یکپارچگی نسبی بود. C++ برنامه نویسی شئ گرا و برنامه نویسی سیستمی را ترکیب کرده بود. ایالات متحده ایدا(زبان برنامه نویسی سیستمی که بیشتر برای استفاده توسط پیمان کاران دفاعی بود) را استاندارد سازی کرد. در ژاپن و جاهای دیگر، هزینههای گزافی صرف تحقیق در مورد زبان نسل پنجم میشد که دارای ساختارهای برنامه نویسی منطقی بود. انجمن زبان کاربردی به سمت استانداردسازی ML و Lisp حرکت کرد. به جای ایجاد مثالهای جدید، تمام این تلاشها ایدههایی که در دهههای قبل حلق شده بودند را بهتر کرد.
یک گرایش مهم در طراحی زبان در دهه ۸۰ تمرکز بیشتر روی برنامه نویسی برای سیستمهای بزرگ از طریق مدولها، و یا واحدهای کدهای سازمانی بزرگ مقیاس بود. مدول-۲، ایدا. و ML همگی سیستمهای مدولی برجستهای را در دهه ۸۰ توسعه دادند. با وجود اینکه زبانهای دیگر، مثل PL/i، پشتیبانی بسیار خوبی برای برنامه نویسی مدولی داشتند. سیستمهای مدولی غالباً با ساختارهای برنامه نویسی عام همراه شدهاند.
رشد سریع اینترنت در میانه دهه ۹۰ فرصتهای ایجاد زبانهای جدید را فراهم کرد. Perl، در اصل یک ابزار نوشتن یونیکس بود که اولین بار در سال ۱۹۸۷ منتشر شد، در وبگاههای دینامیک متداول شد. جاوا برای برنامه نویسی جنب سروری مورد استفاده قرار گرفت. این توسعهها اساساً نو نبودند، بلکه بیشتر بهینه سازی شده زبان و مثالهای موجود بودند، و بیشتر بر اساس خانواده زبان برنامه نویسی C بودند. پیشرفت زبان برنامه نویسی همچنان ادامه پیدا میکند، هم در تحقیقات و هم در صنعت. جهتهای فعلی شامل امنیت و وارسی قابلیت اعتماد است، گونههای جدید مدولی(mixin، نمایندهها، جنبهها) و تجمع پایگاه داده.
۴GLها نمونهای از زبانهایی هستند که محدوده استفاده آنها مشخص است، مثل SQL. که به جای اینکه دادههای اسکالر را برگردانند، مجموعههایی را تغییر داده و بر میگردانند که برای اکثر زبانها متعارفند. Perl برای مثال، با "مدرک اینجا" خود میتواند چندین برنامه ۴GL را نگه دارد، مانند چند برنامه جاوا سکریبت، در قسمتی از کد پرل خود و برای پشتیبانی از چندین زبان برنامه نویسی با تناسب متغیر در "مدرک اینجا" استفاده کند.
سنجش استفاده از زبان
مشکل است که مشخص کنیم کدام زبان برنامه نویسی بیشتر مورد استفادهاست، و اینکه کاربرد چه معنی میدهد با توجه به زمینه تغییر میکند. یک زبان ممکن است زمان بیشتری از برنامه نویس بگیرد، زبان دیگر ممکن است خطوط بیشتری داشته باشد، و دیگری ممکن است زمان بیشتری از پردازنده را مصرف کند. برخی زبانها برای کاربردهای خاص بسیار محبوبند. برای مثال: کوبول همچنان در مراکزداده متحد، غالباً روی کامپیوترهای بزرگ توانا است؛ fortran در مهندسی برنامههای کاربردی، C در برنامههای تعبیه شده و سیستمهای عامل؛ و بقیه برنامهها معمولاً برای نوشتن انواع دیگر برنامهها کاربرد دارند. روشهای مختلفی برای سنجش محبوبیت زبانها، هر یک متناسب یا یک ویژگی محوری متفاوت پیشنهاد شدهاست:
شمارش تعداد تبلیغات شغلی که از آن زبان نام میبرند.
تعداد کتابهای آموزشی و شرح دهندهٔ آن زبان که فروش رفتهاست.
تخمین تعداد خطوطی که در آن زبان نوشته شده اند- که ممکن است زبانهایی را که در جستجوها کمتر پیدا میشوند دست کم گرفته شوند.
شمارش ارجاعهای زبان(برای مثال، به اسم زبان) در موتورهای جستجوهای اینترنت.
طبقه بندیها هیچ برنامه غالبی برای دسته بندی زبانهای برنامه نویسی وجود ندارد. یک زبان مشخص معمولاً یک زبان اجدادی ندارد. زبانها معمولاً با ترکیب المانهای چند زبان پیشینه بوجود میآیند که هربار ایدههای جدید درگردشند. ایدههایی که در یک زبان ایجاد میشوند در یک خانواده از زبانهای مرتبط پخش میشوند، و سپس از بین خلاهای بین خانوادهها منتقل شده و در خانوادههای دیگر ظاهر میشوند.
این حقیقت که این دسته بندی ممکن است در راستای محورهای مختلف انجام شوند، این وظیفه را پیچیده تر میکند؛ برای مثال، جاوا هم یک زبان شیءگرا(چون به برنامه نویسی شیءگرا تشویق میکند) و زبان همزمان(چون ساختارهای داخلی برای اجرای چندین جریان موازی دارد) است. پایتون یک زبان اسکریپتی شیءگراست.
در نگاه کلی، زبانهای برنامه نویسی به مثالهای برنامه نویسی و یک دسته بندی بر اساس محدوده استفاده تقسیم میشوند. مثالها شامل برنامه نویسی رویهای، برنامه نویسی شیءگرا، برنامه نویسی کاربردی، وبرنامه نویسی منطقی؛ برخی زبانها ترکیب چند مثالند. یک زبان اسمبلی مثالی از یک مدل مستقیم متضمن معماری ماشین نیست. با توجه به هدف، زبانهای برنامه نویسی ممکن است همه منظوره باشند، زبانهای برنامه نویسی سیستمی، زبانهای اسکریپتی، زبانهای محدوده مشخص، زبانهای همزمان/ گسترده(و یا ترکیب اینها). برخی زبانهای همه منظوره تا حد زیادی برای اهداف آموزشی طراحی شدهاند.
یک زبان برنامه نویسی ممکن است با فاکتورهای غیر مرتبط به مثالهای برنامه نویسی دسته بندی شود. برای مثال، غالب زبانهای برنامه نویسی کلمات کلیدی زبان انگلیسی را استفاده میکنند، در حالیکه تعداد کمی این کار را نمیکنند. سایر زبانها ممکن است براساس داخلی بودن یا نبودن دسته بندی شوند.
زبان برنامه نویسی یک مکانیزم ساخت یافته برای تعریف دادهها، و عملیات یا تبدیلهایی که ممکن است بطور اتوماتیک روی آن داده انجام شوند، فراهم میکند. یک برنامه نویس از انتزاعات آماده در زبان استفاده میکند تا مفاهیم به کار رفته در محاسبات را بیان کند. این مفاهیم به عنوان یک مجموعه از سادهترین عناصر موجود بیان میشوند(مفاهیم ابتدایی نامیده میشوند).

زبانهای برنامه نویسی با غالب زبانهای انسانی تفاوتی دارد و آن این است که نیاز به بیان دقیق تر و کامل تری دارد. هنگام استفاده از زبانهای طبیعی برای ارتباط با دیگر انسانها، نویسندگان و گویندگان میتوانند مبهم باشند و اشتباهات کوچک داشته باشند، و همچنان انتظار داشته باشند که مخاطب آنها متوجه شده باشد. اگرچه، مجازا، رایانهها "دقیقاً آنچه که به آنها گفته شده را انجام میدهند." و نمیتوانند "بفهمند" که نویسنده دقیقاً چه کدی مد نظر نویسنده بودهاست] البته امروزه برنامههایی برای انجام این کار تولید شدهاند و تلاشهای بسیاری در این زمینه انجام شده ولی هنوز به نتیجهٔ رضایت بخشی نرسیده است[. ترکیب تعریف زبان، یک برنامه، و ورودی برنامه بطور کامل رفتار خروجی را به هنگام اجرای برنامه (در محدوده کنترل آن برنامه) مشخص میکند. برنامههای یک رایانه ممکن است در یک فرایند ناپیوسته بدون دخالت انسان اجرا شوند، یا یک کاربر ممکن است دستورات را در یک مرحله فعل و انفعال مفسر تایپ کند.در این حالت "دستور"ها همان برنامهها هستند، که اجرای آنها زنجیروار به هم مرتبطند.به زبانی که برای دستور دادن به برنامهای استفاده میشود، زبان اسکریپت میگویند. بسیاری از زبانها کنار گذاشته شدهاند، برای رفع نیازهای جدید جایگزین شدهاند، با برنامههای دیگر ترکیب شدهاند و در نهایت استعمال آنها متوقف شدهاست. با وجود اینکه تلاشهایی برای طراحی یک زبان رایانه" کامل" شدهاست که تمام اهداف را تحت پوشش قرار دهد، هیچ یک نتوانستند بطور کلی این جایگاه را پر کنند. نیاز به زبانهای رایانهای گسترده از گستردگی زمینههایی که زبانها استفاده میشوند، ناشی میشود:
محدوده برنامهها از متون بسیار کوچک نوشته شده توسط افراد عادی تا سیستمهای بسیار بزرگ نوشته شده توسط صدها برنامه نویس است
توانایی برنامه نویسها: از تازه کارهایی که بیش از هر چیز به سادگی نیاز دارند تا حرفهایهایی که با پیچیدگی قابل توجهی کنار میآیند.
برنامهها باید سرعت، اندازه و سادگی را بسته به سیستمها از ریزپردازندها تا ابر رایانهها متناسب نگه دارند.
برنامهها ممکن است یک بار نوشته شوند و تا نسلها تغییر نکنند، و یا ممکن است پیوسته اصلاح شوند.
در نهایت، برنامه نویسها ممکن است در علایق متفاوت باشند: آنها ممکن است به بیان مسائل با زبانی خاص خو گرفته باشند.
یک سیر رایج در گسترش زبانهای برنامه نویسی این است که قابلیت حل مسائلی با درجات انتزاعی بالاتری را اضافه کنند. زبانهای برنامه نویسی اولیه به سختافزار رایانه گره خورده بودند. همانطور که زبانهای برنامه نویسی جدید گسترش پیدا کردهاند، ویژگیهایی به برنامهها افزوده شده که به برنامه نویس اجازه دهد که ایدههایی که از ترجمه ساده به دستورات سختافزار دورتر هستند نیز استفاده کند. چون برنامه نویسها کمتر به پیچیدگی رایانه محدود شدهاند، برنامههای آنها میتواند محاسبات بیشتری با تلاش کمتر از سوی برنامه نویس انجام دهند. این به آنها این امکان را میدهد که کارایی بیشتردر واحد زمان داشته باشند. "پردازندههای زبان طبیعی" به عنوان راهی برای ازبین بردن نیاز به زبانهای اختصاصی برنامه نویسی پیشنهاد شدهاند. هرچند، این هدف دور است و فواید آن قابل بحث است. "ادسگر دیجسترا" موافق بود که استفاده از یک زبان رسمی برای جلوگیری از مقدمه سازی ساختارهای بی معنی واجب است، و زبان برنامه نویسی طبیعی را با عنوان "احمقانه" رد کرد، "آلن پرلیس" نیز مشابها این ایده را رد کرد. مطابق با متدولوژی نامتجانس استفاده شده توسط langpop.com در سال ۲۰۰۸، ۱۲ زبان پرکاربرد عبارتند از: C, C++, C#, Java, JavaScript, Perl, PHP, Python, Ruby, Shell, SQL, and Visual Basic.
المانها
تمام زبانهای بزنامه نویسی تعدادی بلوکهای ابتدایی برای توضیح داده و پردازش یا تبدیل آنها(مانند جمع کردن دو عدد با انتخاب یک عضو از یک مجموعه)دارند. این " عناصرابتدایی" بوسیله قوانین معناشناسی و دستوری تعریف میشوند که ساختار و معنای مربوطه را توضیح میدهند.
دستور(
syntax)
فرم سطحی یک زبان برنامه نویسی دستور آن نامیده میشود. غالب زبانهای برنامه نویسی کاملاً متنی اند؛ و از دنبالهٔ متون شامل کلمات، اعداد، نشانگذاری، بسیار شبیه زبان نوشتاری طبیعی استفاده میکنند. از طرف دیگر، برنامههایی نیز وجود دارند که بیشتر گرافیکی اند، و از روابط بصری بین سمبلها برای مشخص کردن برنامه استفاده میکنند. دستور یک زبان ترکیبات ممکن سمبلها برای ایجاد یک برنامهٔ درست را از نظر دستوری مشخص میکند. معنایی که به یک ترکیب سمبلها داده میشود با معناشناسی اداره میشود(قراردادی یا نوشته شده در پیاده سازی منبع). از آنجا که اغلب زبانها متنی هستند، این مقاله دستور متنی را مورد بحث قرار میدهد.
دستور زبان برنامه نویسی معمولاً بوسیله ترکیب عبارات معین(برای ساختار لغوی) و فرم توضیح اعمال(برای ساختار گرامری) تعریف میشوند. متن زیر یک گرامر ساده، به زبان lisp است: expression ::= atom | list atom ::= number | symbol number ::= [+-]?['۰'-'۹']+ symbol ::= ['A'-'Za'-'z'].* list ::= '(' expression* ')' این گرامر موارد ذیل را مشخص میکند:
یک عبارت یا atom است و یا یک لیست
یک atom یا یک عدد است و یا یک سمبل
یک عدد دنباله ناشکستهای از یک یا تعداد بیشتری اعداد دهدهی است، که یک علامت مثبت و یا منفی میتواند پیش از آن بیاید.
یک سمبل حرفی است که بعد از هیچ یا تعدادی کاراکتر (جز فاصله) میآید.
یک لیست تعدادی پرانتز است که میتواند صفر یا چند عبارت در خود داشته باشد.
"۱۲۳۴۵"، "()"، "(a b c۲۳۲ (۱))" مثالهایی هستند از دنبالههای خوش فرم در این گرامر.
همه برنامههایی که از لحاظ دستوری درست هستند، از نظر معنا درست نیستند. بسیاری از برنامههای درست دستوری، بد فرم اند، با توجه به قوانین زبان؛ و ممکن است (بسته به خصوصیات زبان و درست بودن پیاده سازی) به خطای ترجمه و یا استثنا(exception) منتج شود. در برخی موارد، چنین برنامههایی ممکن است رفتار نامشخصی از خود نشان دهند. حتی اگر یک برنامه در یک زبان به خوبی بیان شده باشد، ممکن است دقیقاً مطلوب نویسنده آن نبوده باشد.
به عنوان مثال در زبان طبیعی، ممکن نیست به برخی از جملات درست از لحاظ گرامری، معنای خاصی اطلاق کرد و یا ممکن است جمله نادرست باشد:
"ایدههای بی رنگ سبز با خشم میخوابند."از نظر دستوری خوش فرم است ولی معنای مورد قبولی ندارد.
"جان یک مجرد متاهل است." از نظر دستوری درست است، ولی معنایی را بیان میکند که نمیتواند درست باشد.
این قسمت از زبان C از نظر دستوری درست است، اما دستوری را انجام میدهد که از نظرمعنایی تعریف نشده است(چون p یک اشاره گر خالی است، عمل p->real,p->im معنای خاصی ندارد.) complex *p = NULL; complex abs_p = sqrt (p->real * p->real + p->im * p->im);
گرامر مورد نیاز برای مشخص کردن یک زبان برنامه نویسی میتواند با جایگاهش در "سلسله مراتب چامسکی" طبقه بندی شود. دستور اغلب زبانهای برنامه نویسی میتواند بوسیله یک گرامر نوع ۲ مشخص گردد، برای مثال، گرامرهای مستقل از متن.
معناشناسی ایستا
معناشناسی ایستا محدودیتهایی بر روی ساختار مجاز متنها تعیین میکند که بیان آنها در فرمول دستوری استاندارد مشکل و یا غیر ممکن است. مهمترین این محدودیتها به وسیله سیستم نوع گذاری انجام میشود.
سیستم نوع گذاری
یک سیستم نوع گذاری مشخص میکند که یک زبان برنامه نویسی چگونه مقادیر و عبارات را در نوع(type) دسته بندی میکند، چگونه میتواند آن نوعها را تغییر دهد و رفتار متقابل آنها چگونهاست. این کارعموما توضیح داده ساختارهایی که میتوانند در آن زبان ایجاد شوند را شامل میشود. طراحی و مطالعه سیستمهای نوع گذاری بوسیله ریاضیات قراردادی را تئوری نوع گذاری گویند.
زبانهای نوع گذاری شده و بدون نوع گذاری
یک زبان نوع گذاری شدهاست اگر مشخصات هر عملیات، نوع دادههای قابل اجرا توسط آن را با نشان دادن نوعهایی که برای آنها قابل اجرا نیست، تعیین کند. برای مثال، "این متن درون گیومه قرار دارد" یک رشتهاست. در غالب زبانهای برنامه نویسی، تقسیم یک رشته با یک عدد معنایی ندارد. در نتیجه غالب زبانهای برنامه نویسی مدرن ممکن است اجرای این عملیات را توسط برنامهها رد کنند. در برخی زبانها، عبارات بی معنی ممکن است هنگام ترجمه(compile) پیدا شود(چک کننده نوع ایستا)، و توسط کامپایلر رد شود، در حالی که در سایر برنامهها، هنگام اجرا پیدا شود.(چک کننده نوع دینامیک) که به استثنای در حال اجرا منتج شود(runtime exception). حالت خاص زبانهای نوع دار زبانهای تک نوعند. این زبانها غالباً اسکریپتی و یا مارک آپ هستند، مانند rexx وSGML و فقط یک داده گونه دارند—غالباً رشتههای کاراکتری که هم برای دادههای عددی و هم برای دادههای سمبلی کاربرد دارند. در مقابل، یک زبان بدون نوع گذاری، مثل اکثر زبانهای اسمبلی، این امکان را میدهد که هر عملیاتی روی هر دادهای انجام شود، که معمولاً دنبالهای از بیتها با طولهای متفاوت در نظر گرفته میشوند. زبانهای سطح بالا که بی نوع هستند شامل زبانهای ساده رایانهای و برخی از انواع زبانهای نسل چهارم.
در عمل، در حالیکه تعداد بسیار کمی از دیدگاه نظریه نوع، نوع گذاری شده تلقی میشوند(چک کردن یا رد کردن تمام عملیاتها)، غالب زبانهای امروزی درجهای از نوع گذاری را فراهم میکنند. بسیاری از زبانهای تولیدکننده راهی را برای گذشتن یا موقوف کردن سیستم نوع فراهم میکنند.
نوع گذاری ایستا و متحرک
در نوع گذاری ایستا تمام عبارات نوعهای خود را قبل از اجرای برنامه تعیین میکنند(معمولاً در زمان کامپایل). برای مثال، ۱ و (۲+۲) عبارات عددی هستند؛ آنها نمیتوانند به تابعی که نیاز به یک رشته دارد داده شوند، یا در متغیری که تعریف شده تا تاریخ را نگه دارد، ذخیره شوند.
زبانهای نوع گذاری شده ایستا میتوانند با مانیفست نوع گذاری شوند یا با استفاده از نوع استنباط شوند. در حالت اول، برنامه نویس بیشتر صریحاً نوعها را در جایگاههای منتنی مشخص مینویسد(برای مثال، در تعریف متغیرها). در حالت دوم، کامپایلر نوع عبارات و تعریفها را بر اساس متن استنباط میکند. غالب زبانهای مسیر اصلی(mainstream) ایستا نوع گذاری شده، مانند C#,C++ و Java، با مانیفست نوع گذاری میشوند
نوع گذاری قوی و ضعیف
نوع گذاری ضعیف این امکان را ایجاد میکند که با متغیری به جای متغیری دیگر برخورد شود، برای مثال رفتار با یک رشته به عنوان یک عدد. این ویژگی بعضی اوقات ممکن است مفید باشد، اما ممکن است باعث ایجاد برخی مشکلات برنامه شود که موقع کامپایل و حتی اجرا پنهان بمانند.
نوع گذاری قوی مانع رخ دادن مشکل فوق میشود. تلاش برای انجام عملیات روی نوع نادرست متغیر منجر به رخ دادن خطا میشود. زبانهایی که نوع گذاری قوی دارند غالباً با نام "نوع-امن" و یا امن شناخته میشوند. تمام تعاریف جایگزین برای "ضعیف نوع گذاری شده" به زبانها اشاره میکند، مثل perl, JavaScript, C++، که اجازه تعداد زیادی تبدیل نوع داخلی را میدهند. در جاوااسکریپت، برای مثال، عبارت ۲*x به صورت ضمنی x را به عدد تبدیل میکند، و این تبدیل موفقیت آمیز خواهد بود حتی اگر x خالی، تعریف نشده، یک آرایه، و یا رشتهای از حروف باشد. چنین تبدیلات ضمنی غالباً مفیدند، اما خطاهای برنامه نویسی را پنهان میکنند.
قوی و ایستا در حال حاضر عموماً دو مفهوم متعامد فرض میشوند، اما استفاده در ادبیات تفاوت دارد، برخی عبارت "قوی نوع گذاری شده" را به کار میبرند و منظورشان قوی، ایستایی نوع گذاری شدهاست، و یا، حتی گیچ کننده تر، منظورشان همان ایستایی نوع گذاری شدهاست. بنابراین C هم قوی نوع گذاری شده و هم ضعیف و ایستایی نوع گذاری شده نامیده میشود.
معناشناسی اجرا
وقتی که داده مشخص شد، ماشین باید هدایت شود تا عملیاتها را روی داده انجام دهد. معناشناسی اجرا ی یک زبان تعیین میکند که چگونه و چه زمانی ساختارهای گوناگون یک زبان باید رفتار برنامه را ایجاد کنند.
برای مثال، معناشناسی ممکن است استراتژی را که بویسله آن عبارات ارزیابی میشوند را تعریف کند و یا حالتی را که ساختارهای کنترلی تحت شرایطی دستورها را اجرا میکنند.
کتابخانه هسته
اغلب زبانهای برنامه نویسی یک کتابخانه هسته مرتبط دارند(گاهی اوقات "کتابخانه استاندارد" نامیده میشوند، مخصوصا وقتی که به عنوان قسمتی از یک زبان استاندارد ارائه شده باشد)، که به طور قراردادی توسط تمام پیاده سازیهای زبان در دسترس قرار گرفته باشند. کتابخانه هسته معمولاً تعریف الگوریتمها، داده ساختارها و مکانیزمهای ورودی و خروجی پرکاربرد را در خود دارد. کاربران یک زبان، غالباً با کتابخانه هسته به عنوان قسمتی از آن رفتار میکنند، اگرچه طراحان ممکن است با آن به صورت یک مفهوم مجزا رفتار کرده باشند. بسیاری از خصوصیات زبان هستهای را مشخص میکنند که باید در تمام پیاده سازیها موجود باشند، و در زبانهای استاندارد شده این کتابخانه هسته ممکن است نیاز باشد. بنابراین خط بین زبان و کتابخانه هسته آن از زبانی به زبان دیگر متفاوت است. درواقع، برخی زبانها به گونهای تعریف شدهاند که برخی از ساختارهای دستوری بدون اشاره به کتابخانه هسته قابل استفاده نیستند. برای مثالف در جاوا، یک رشته به عنوان نمونهای از کلاس “java.lang.String” تعریف شده است؛ مشابها، در سمال تاک(smalltalk) یک تابع بی نام(یک "بلاک") نمونهای از کلاس BlockContext کتابخانه میسازد. بطور معکوس، Scheme دارای چندین زیرمجموعه مرتبط برای ایجاد سایر ماکروهای زبان میباشد، و در نتیجه طراحان زبان حتی این زحمت را نیز تحمل نمیکنند که بگویند کدام قسمت زبان به عنوان ساختارهای زبان باید پیاده سازی شوند، و کدام یک به عنوان بخشی ازکتابخانه.
عمل
طراحان زبان و کاربران باید مصنوعاتی ایجاد کنند تا برنامه نویسی را در عمل ممکن سازند و کنترل کنند. مهمترین این مصنوعات خصوصیات و پیاده سازیهای زبان هستند.
خصوصیات
یک زبان برنامه نویسی باید تعریفی فراهم کند که کاربران و پیاده کنندههای زبان میتوانند از آن استفاده کنند تا مشخص کنند که رفتار یک برنامه درست است. با داشتن کد منبع: خصوصیات یک زبان برنامه نویسی چندین قالب میتواند بگیرد، مانند مثالهای زیر:
تعریف صریح دستور، معناشناسی ایستا، ومعناشناسی اجرای زبان. درحالیکه دستور معمولاً با یک معناشناسی قراردادی مشخص میشود، تعاریف معناشناسی ممکن است در زبان طبیعی نوشته شده باشند (مثل زبان C)، یا معناشناسی قراردادی(مثل StandardML ,Scheme)
توضیح رفتار یک مترجم برای زبان(مثل C,fortran). دستور و معناشناسی یک زبان باید از این توضیح استنتاج شوند، که ممکن است به زبان طبیعی یا قراردادی نوشته شود.
پیاده سازی منبع یا مدل. گاهی اوقات در زبانهای مشخص شده(مثل: prolog,ANSI REXX).دستور و معناشناسی صریحاً در رفتار پیاده سازی مدل موجودند.
پیاده سازی
پیاده سازی یک زبان برنامه نویسی امکان اجرای آن برنامه را روی پیکربندی مشخصی از سختافزار و نرمافزار را فراهم میکند. بطور وسیع، دو راه رسیدن به پیاده سازی زبان برنامه نویسی وجود دارد. کامپایل کردن و تفسیر کردن. بطور کلی با هر بک از ابن دو روش میتوان یک زبان را پیاده سازی کرد.
خروجی یک کامپایلر ممکن است با سختافزار و یا برنامهای به نام مفسر اجرا شود. در برخی پیاده سازیها که از مفسر استفاده میشود، مرز مشخصی بین کامپایل و تفسیر وجود ندارد. برای مثال، برخی پیاده سازیهای زبان برنامه نویسی بیسیک کامپایل میکنند و سپس کد را خط به خط اجرا میکنند.
برنامههایی که مستقیماً روی سختافزار اجرا میشوند چندین برابر سریعتر از برنامههایی که با کمک نرمافزار اجرا میشوند، انجام میشوند.
یک تکنیک برای بهبود عملکرد برنامههای تفسیر شده کامپایل در لحظه آن است. در این روش ماشین مجازی، دقیقاً قبل از اجرا، بلوکهای کدهای بایتی که قرار است استفاده شوند را برای اجرای مستقیم روی سختافزار ترجمه میکند.
تاریخچه
پیشرفتهای اولیه
اولین زبان برنامه نویسی به قبل از رایانههای مدرن باز میگردد. قرن ۱۹ دستگاههای نساجی و متون نوازنده پیانو قابل برنامه نویسی داشت که امروزه به عنوان مثالهایی از زبانهای برنامه نویسی با حوزه مشخص شناخته میشوند. با شروع قرن بیستم، پانچ کارتها داده را کد گذاری کردند و پردازش مکانیکی را هدایت کردند. در دهه ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰، صورت گرایی حساب لاندای آلونزو چرچ و ماشین تورینگ آلن تورینگ مفاهیم ریاضی بیان الگوریتمها را فراهم کردند؛ حساب لاندا همچنان در طراحی زبان موثر است.
در دهه ۴۰، اولین رایانههای دیجیتال که توسط برق تغذیه میشدند ایجاد شدند. اولین زبان برنامه نویسی سطح بالا طراحی شده برای کامپیوتر پلانکالکول بود، که بین سالهای ۱۹۴۵ و ۱۹۴۳ توسط کنراد زوس برای ز۳ آلمان طراحی شد.
کامپیوترهای اوایل ۱۹۵۰، بطور خاص ÜNIVAC ۱ و IBM ۷۰۱ از برنامههای زبان ماشین استفاده میکردند. برنامه نویسی زبان ماشین نسل اول توسط نسل دومی که زبان اسمبلی نامیده میشوند جایگزین شد. در سالهای بعد دهه ۵۰، زبان برنامه نویسی اسمبلی، که برای استفاده از دستورات ماکرو تکامل یافته بود، توسط سه زبان برنامه نویسی سطح بالا دیگر: FORTRAN,LISP , COBOL مورد استفاده قرار گرفت. نسخههای به روز شده این برنامهها همچنان مورد استفاده قرار میگیرند، و هر کدام قویا توسعه زبانهای بعد را تحت تاثیر قرار دادند. در پایان دهه ۵۰ زبان algol ۶۰ معرفی شد، و بسیاری از زبانهای برنامه نویسی بعد، با ملاحظه بسیار، از نسل algol هستند. قالب و استفاده از زبانهای برنامه نویسی به شدت متاثر از محدودیتهای رابط بودند.
پالایش
دوره دهه ۶۰ تا اواخر دهه ۷۰ گسترش مثالهای عمده زبان پرکاربرد امروز را به همراه داشت. با این حال بسیاری از جنبههای آن بهینه سازی ایدههای اولیه نسل سوم زبان برنامه نویسی بود:
APL برنامه نویسی آرایهای را معرفی کرد و برنامه نویسی کاربردی را تحت تاثیر قرار داد.
PL/i(NPL) دراوایل دهه ۶۰ طراحی شده بود تا ایدههای خوب فورترن و کوبول را بهم پیوند دهد.
در دهه ۶۰، Simula اولین زبانی بود که برنامه نویسی شئ گرا را پشتیبانی میکرد، در اواسط دهه۷۰. Smalltalk به دنبال آن به
عنوان اولین زبان کاملاً شئ گرا معرفی شد.
C بین سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۳ به عنوان زبان برنامه نویسی سیستمی طراحی شد و همچنان محبوب است.
Prolog، طراحی شده در ۱۹۷۲، اولین زبان برنامه نویسی منطقی بود.
در ۱۹۷۸ ML سیستم نوع چند ریخت روی لیسپ ایجاد کرد، و در زبانهای برنامه نویسی کاربردی ایستا نوع گذاری شده پیشگام شد.
هر یک از این زبانها یک خانواده بزرگ از وارثین از خود به جای گذاشت، و مدرنترین زبانها از تبار حداقل یکی از زبانهای فوق به شمار میآیند.
دهههای ۶۰ و ۷۰ مناقشات بسیاری روی برنامه نویسی ساخت یافته به خود دیدند، و اینکه آیا زبانهای برنامه نویسی باید طوری طراحی شوند که آنها را پشتیبانی کنند.
"ادسگر دیکسترا" در نامهای معروف در ۱۹۶۸ که در ارتباطات ACM منتشر شد، استدلال کرد که دستورgoto باید از تمام زبانهای سطح بالا حذف شود.
در دهههای ۶۰ و ۷۰ توسعهٔ تکنیکهایی صورت گرفت که اثر یک برنامه را کاهش میداد و در عین حال بهره وری برنامه نویس و کاربر را بهبود بخشید. دسته کارت برای ۴GL اولیه بسیار کوچکتر از برنامهٔ هم سطح بود که با ۳GL deck نوشته شده بود.
یکپارچگی و رشد
دهه ۸۰ سالهای یکپارچگی نسبی بود. C++ برنامه نویسی شئ گرا و برنامه نویسی سیستمی را ترکیب کرده بود. ایالات متحده ایدا(زبان برنامه نویسی سیستمی که بیشتر برای استفاده توسط پیمان کاران دفاعی بود) را استاندارد سازی کرد. در ژاپن و جاهای دیگر، هزینههای گزافی صرف تحقیق در مورد زبان نسل پنجم میشد که دارای ساختارهای برنامه نویسی منطقی بود. انجمن زبان کاربردی به سمت استانداردسازی ML و Lisp حرکت کرد. به جای ایجاد مثالهای جدید، تمام این تلاشها ایدههایی که در دهههای قبل حلق شده بودند را بهتر کرد.
یک گرایش مهم در طراحی زبان در دهه ۸۰ تمرکز بیشتر روی برنامه نویسی برای سیستمهای بزرگ از طریق مدولها، و یا واحدهای کدهای سازمانی بزرگ مقیاس بود. مدول-۲، ایدا. و ML همگی سیستمهای مدولی برجستهای را در دهه ۸۰ توسعه دادند. با وجود اینکه زبانهای دیگر، مثل PL/i، پشتیبانی بسیار خوبی برای برنامه نویسی مدولی داشتند. سیستمهای مدولی غالباً با ساختارهای برنامه نویسی عام همراه شدهاند.
رشد سریع اینترنت در میانه دهه ۹۰ فرصتهای ایجاد زبانهای جدید را فراهم کرد. Perl، در اصل یک ابزار نوشتن یونیکس بود که اولین بار در سال ۱۹۸۷ منتشر شد، در وبگاههای دینامیک متداول شد. جاوا برای برنامه نویسی جنب سروری مورد استفاده قرار گرفت. این توسعهها اساساً نو نبودند، بلکه بیشتر بهینه سازی شده زبان و مثالهای موجود بودند، و بیشتر بر اساس خانواده زبان برنامه نویسی C بودند. پیشرفت زبان برنامه نویسی همچنان ادامه پیدا میکند، هم در تحقیقات و هم در صنعت. جهتهای فعلی شامل امنیت و وارسی قابلیت اعتماد است، گونههای جدید مدولی(mixin، نمایندهها، جنبهها) و تجمع پایگاه داده.
۴GLها نمونهای از زبانهایی هستند که محدوده استفاده آنها مشخص است، مثل SQL. که به جای اینکه دادههای اسکالر را برگردانند، مجموعههایی را تغییر داده و بر میگردانند که برای اکثر زبانها متعارفند. Perl برای مثال، با "مدرک اینجا" خود میتواند چندین برنامه ۴GL را نگه دارد، مانند چند برنامه جاوا سکریبت، در قسمتی از کد پرل خود و برای پشتیبانی از چندین زبان برنامه نویسی با تناسب متغیر در "مدرک اینجا" استفاده کند.
سنجش استفاده از زبان
مشکل است که مشخص کنیم کدام زبان برنامه نویسی بیشتر مورد استفادهاست، و اینکه کاربرد چه معنی میدهد با توجه به زمینه تغییر میکند. یک زبان ممکن است زمان بیشتری از برنامه نویس بگیرد، زبان دیگر ممکن است خطوط بیشتری داشته باشد، و دیگری ممکن است زمان بیشتری از پردازنده را مصرف کند. برخی زبانها برای کاربردهای خاص بسیار محبوبند. برای مثال: کوبول همچنان در مراکزداده متحد، غالباً روی کامپیوترهای بزرگ توانا است؛ fortran در مهندسی برنامههای کاربردی، C در برنامههای تعبیه شده و سیستمهای عامل؛ و بقیه برنامهها معمولاً برای نوشتن انواع دیگر برنامهها کاربرد دارند. روشهای مختلفی برای سنجش محبوبیت زبانها، هر یک متناسب یا یک ویژگی محوری متفاوت پیشنهاد شدهاست:
شمارش تعداد تبلیغات شغلی که از آن زبان نام میبرند.
تعداد کتابهای آموزشی و شرح دهندهٔ آن زبان که فروش رفتهاست.
تخمین تعداد خطوطی که در آن زبان نوشته شده اند- که ممکن است زبانهایی را که در جستجوها کمتر پیدا میشوند دست کم گرفته شوند.
شمارش ارجاعهای زبان(برای مثال، به اسم زبان) در موتورهای جستجوهای اینترنت.
طبقه بندیها هیچ برنامه غالبی برای دسته بندی زبانهای برنامه نویسی وجود ندارد. یک زبان مشخص معمولاً یک زبان اجدادی ندارد. زبانها معمولاً با ترکیب المانهای چند زبان پیشینه بوجود میآیند که هربار ایدههای جدید درگردشند. ایدههایی که در یک زبان ایجاد میشوند در یک خانواده از زبانهای مرتبط پخش میشوند، و سپس از بین خلاهای بین خانوادهها منتقل شده و در خانوادههای دیگر ظاهر میشوند.
این حقیقت که این دسته بندی ممکن است در راستای محورهای مختلف انجام شوند، این وظیفه را پیچیده تر میکند؛ برای مثال، جاوا هم یک زبان شیءگرا(چون به برنامه نویسی شیءگرا تشویق میکند) و زبان همزمان(چون ساختارهای داخلی برای اجرای چندین جریان موازی دارد) است. پایتون یک زبان اسکریپتی شیءگراست.
در نگاه کلی، زبانهای برنامه نویسی به مثالهای برنامه نویسی و یک دسته بندی بر اساس محدوده استفاده تقسیم میشوند. مثالها شامل برنامه نویسی رویهای، برنامه نویسی شیءگرا، برنامه نویسی کاربردی، وبرنامه نویسی منطقی؛ برخی زبانها ترکیب چند مثالند. یک زبان اسمبلی مثالی از یک مدل مستقیم متضمن معماری ماشین نیست. با توجه به هدف، زبانهای برنامه نویسی ممکن است همه منظوره باشند، زبانهای برنامه نویسی سیستمی، زبانهای اسکریپتی، زبانهای محدوده مشخص، زبانهای همزمان/ گسترده(و یا ترکیب اینها). برخی زبانهای همه منظوره تا حد زیادی برای اهداف آموزشی طراحی شدهاند.
یک زبان برنامه نویسی ممکن است با فاکتورهای غیر مرتبط به مثالهای برنامه نویسی دسته بندی شود. برای مثال، غالب زبانهای برنامه نویسی کلمات کلیدی زبان انگلیسی را استفاده میکنند، در حالیکه تعداد کمی این کار را نمیکنند. سایر زبانها ممکن است براساس داخلی بودن یا نبودن دسته بندی شوند.